بسم رب الحسین(ع)
محرم یعنی قیام...
محرم یعنی فدا کردن همه ی زندگی برای خدا...
کاش فقط به ظاهر این واقعه ی عظیم نگاه نکنیم؟
آیا فرهنگ محرم در بین ما رواج دارد؟
اگر امام حسین (ع) در این زمان در بین ما بود ، برضد چه کسی قیام می کرد؟
یزید این زمان کیست؟
مسلمانان بپا خیزید...
با رمز یا زهرا(س) بپا خیزید
عزا عزاست امروز
یوم العزاست امروز
شرکت در راهپیمایی فردا کمترین کاری است که می توانیم در دفاع از مردم بی پناه غزه انجام دهیم...
بسم رب الشهدا و الصدیقین
ای مسلمانان، ای واعظان، ای خطیبان بپا خیزید،
شمر 1300 سال پیش مرد،شمر زمانه را بشناسید و بر ضد او قیام نمایید.آیا بهتر نیست به جای اینکه بگوییم ای حسین(ع) کاش ما با تو در کربلا بودیم،حال به وظیفه ی خود عمل نماییم؟
آیا بهتر نیست بجای اینکه در اشعار و روضه هایمان مسائلی را به ائمه(ع) نسبت بدهیم که در شان ایشان نیست، به مردم هدف قیام و انقلاب امام حسین (ع) را عرضه کنیم؟
اگر امام حسین (ع) در این زمان در بین ما بود ما را به چه کاری فرامی خواند؟
آیا در مقابل این ظلم سکوت می کرد...؟
بسم رب الصدیقین
خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام:
- ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
- اگر در پیروزیها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.
- اگر برای خدا جنگ میکنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟
- در مشکلات است که انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
- هر چه که میکشیم و هر چه که بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
- سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
- همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارساییها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی میجنگیم نه به قصد پیروزی تنها.
- مطبوعات ما جنگ را درشت مینویسد، درست نمینویسد.
- مسأله من تنها جنگ است و در همانجا هم مسأله من حل میشود.
- همواره سعیمان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
- من علاقمندم که با بیآلایشی تمام، همیشه در میان بسیجیها باشم و به درد دل آنها برسم.
وصیتنامه اول:
... از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامهدهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
وصیت نامه دوم :
استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را میدانم و بس. و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهرهمندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... میدانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیادهروی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.
والسلام
حسین خرازی - 1/10/1365
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.
روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( ورودیه )
روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام
روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام
روز پنجم محرم : اصحاب و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام
روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام
روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام
روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان
روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا
روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه
وصیت به مادرم وخواهران و برادرانم و اهل فامیل بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت
ماست،همیشه بیاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید وفرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مهدی باکری
خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی.
خدایا تو میدانی که همواره آماده بودهام آنچه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم، اگر این نبود آنهم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت، ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمان (عج) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خوردهات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردن من دارند میخواهم مرا ببخشند، من نیز همواره برایشان دعا کردهام که عاقبتشان به خیر باشد.
از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم میخواهم که مرا ببخشند که کمتر توانستهام به آنها برسم و بیشتر میخواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده، آنچه از دنیا برایم باقی میماند حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد...
خداوندا! ولی امرت حضرت آیتالله خامنهای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده و پاینده و موفق بدار،
آمین یا ربالعالمین،
مناللهالتوفیق.
یا حق
یک بار باهم میخواستیم برویم تو یک جلسه. پشت درِ اتاق که رسیدیم، طبق معمول مرا فرستاد جلو و گفت: «بفرما».
نرفتم تو. بهش گفتم: «اول شما برو»
لبخندی زد و گفت:« تو که میدونی من جلوتر از سید، جایی وارد نمیشم»
به اعتراض گفتم: «حاجآقا اینجا دیگه خوبیت نداره که من اول برم!»
گفت: «برا چی؟»
گفتم: «ناسلامتی شما فرمانده هستی، اینجا هم که جبههاست و بالأخره باید ابهت و پرستیژ فرماندهی حفظ بشه. اینکه من جلوتر برم، پرستیژ شما رو پایین میآره»
خندید و به کنایه گفت: «اون پرستیژی که میخواد با بیاحترامی به سادات باشه، میخوام اصلاً نباشه!»
خاطرهی سید کاظم حسینی از شهید بزرگوار عبدالحسین برونسی بهنقل از:
عاکف، سعید(1378)، خاکهای نرم کوشک، تهران: نشر کوثر.