بسم الله الرحمن الرحیم
..
یکبار با حاج احمد متوسلیان، حاج همت و نصرالله کاشانی به منطقه میرفتیم. توی راه، همه جا با هم شوخی میکردیم و میخندیدیم. یکی از بحثهایی که پیش آمد و هرکس به شوخی نظری میداد، بحث «اسارت» بود.
حاج احمد گفت: «من اگر اسیر بشوم، راحت میگویم که فرمانده تیپ بودم.»
حاج همت گفت: «نه، من نمیگویم. برای این که آنوقت اطلاعات میگیرند. برای این که رد گم کنم، میگویم نیروی عادی بودهام.»
کاشانی، در حالی که به حاج احمد اشاره میکرد، گفت: «من میگویم توی راه ایستاده بودم، این آقا ما را برداشت آورد اینجا. من اصلاً نمیدانم این آقا کیست و برای چه ما را به اینجا آورده!»
* امیر رزاقزاده
نوشته شده توسط گردان وبلاگی کمیل