تصویر : طلائیه - گودال قتلگاه
.........................................
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود.
آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته
و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات،
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح
اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای
امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند.
اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
.....................
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف
می کنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه
مکرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام
هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چونبه عرفه رسید به او گفت
«عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند
سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن
را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد.
چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.
......................
و امّا عرفه در طلائیه چیز دیگریست....
طلائیه همان کربلاییست که ابراهیم زمان در آنجا به آتش کشیده شد
و چشمانش که به گفته ی یار زندگیش هرگز به گناه آلوده نشد محو تماشای
مولایش حسین علیه السلام گشت و در آنجا بود که حاج همت با لبیک جانانه ی
خویش ندای : هل من ناصر ینصرنی امام عزیزش را پا سخ گفت...
و همانطور که بارها گفته بود : خجالت می کشم که در قیامت بدن سالم محشور
شود در حالی که مولایم حسین سر در بدن ندارد به قافله ی عشق رسید....
...........
نقل از hajihemmat.blogfa