جهاد از دیدگاه اسلام و تضادهای آن با تروریسم
نویسنده: یعقوب نعمتی وروجنی
با بررسی ایدئولوژی گروه های تروریستی و تندرویی مانند وهابیون والقاعده می بینیم که اینان، به دنبال توجیه اقدامات خود با توسل به مفهوم جهاد هستند. پس ضروری است که مفهوم و معنای واقعی جهاد از دیدگاه اسلام را مشخص سازیم و سپس ببینیم که آیا فریضه جهاد، می تواند مجوزی برای توسل به ترور باشد یا نه ؟
تلاش داریم تا با استناد به قرآن و آثار و نظرات اندیشمندان و عالمان برجسته مسلمان، چه سنی و چه شیعه، مفهوم واقعی جهاد را بشکافیم وصحت وسقم ادعاهای گروه های تروریستی اسلامگرا درباره عمل به فریضه جهاد را در حد وسع و صلاحیت و توان علمی خود بسنجیم.
الف-معنای جهاد
جهاد در لغت از “جهد” مشتق شده که به معنی غایت مشقت یا سخت کوشی است و در اصطلاح فقها چنین تعریف شده است: گذشتن از مال و جان در راه بالا بردن کلمه اسلام و برپاداشتن شعائر ایمان.
مجاهد به کسی میگویند که هر آنچه را که از قدرت و توان و طاقت و نیرو به کف دارد، تا آخرین حد وسعت و امکاناتش در راه هدف خود به کار گیرد و درمعنایی دیگر، کسی را گویند که باطیب خاطر در فراخنای دشواریها گام بگذارد و برای رسیدن به هدف خود، در سنگلاخ هستی پیش تازد و سرفرازی خود را در عرصه پیکارها جستجو کند.
از نظر شرعی نیز میتوان جهاد رابه دوصورت بررسی کرد: سعی و کوشش با صرف مال و ثروت و جان و بهکارگرفتن تمام امکانات-گذشتن از مال و صرف تمام نیروها و تحمل سختیها در راه رسیدن به هدف و مقصود. ولی در هر صورتمعنی جهد از لحاظ شرعی این است که انسان با گذشتن از جان و مال خویش، در راه برتری توحید وکلمه اسلام و پایداری رسالت اسلامی و اقامه شعائر و ایمان و برافراشتن پرچم دین الهی، با تمامی امکانات خود تلاش و مبارزه کند. پس جهاد عبارتست از ایثار جان و مال در راه اعتلای پایگاه اسلام و پایداری در راه اقامه شعائر دینی.
ب-انواع جهاد
در یک تقسیم بندی کلی، جهاد را به دوصورت اصغر و اکبر تقسیم بندی کردهاند. بدین معنی که جهاد با کفار و مشرکین در یاری اسلام و اعتلای کلمه الله را جهاد اصغر مینامند و جهاد با نفس اماره ولوامه در یاری نفس مطمئنه را جهاد اکبر مینامند. طبق روایتی از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایشان به بعضی از صحابه که از غزوه ای برگشته بودند فرمود؟ “ رجعتم من الجهاد الاصغر علیکم بالجهاد الاکبر”. علامه شیخ محمود شلتوت، رئیس سابق جامعه الازهر در قاهره، با توجه به آیات قرآنی که درباره جنگ و جهاد وارد شده، جنگ را به دو نوع تقسیم بندی میکنند، یکی جنگ مسلمانان با مسلمانان ودیگر جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان.
از نظر ایشان، جنگ مسلمانان با مسلمانان، از امور داخلی امت و از ضروریات و لوازم حیاتی یک ملت است و قرآن سیاست و عقوبت را هنگام سرکشی و طغیان تجویز کرده تا نظم اجتماعی به هم نخورد و قدرت مملکت تضعیف نشود و از ستم وبیدادگری جلوگیری گردد. درقرآن نیز در سوره حجرات آیات 10و9 آمده است که اگر دو دسته از مومنان به جنگ برخاستند آنان را به صلح دعوت کنید و هرگاه یکی از آن دو، دست ستم گشود و از کشتار بازنگشت با آنان بجنگید تا به امر خداوند که صلح است باز گردند. مشاهده میشود که فلسفه این جنگ، حاکمیت عدالت مطلق و جلوگیری از پایمال گشتن آزادی و آسایش و ممانعت از سرکشی وسلب امنیت و نظم عمومی است.
ایشان در مورد نوع دوم جنگ، یعنی جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان، پس از ذکر شمه ای از دشواری زندگی و سختیهای مسلمین درمکه ورنج و فشارهایی که دستگاه ظلم بر آنان وارد میکرد و توصیه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به بردباری و آرامش، به چگونگی نزول اولین فرمان جنگ وقیام از جانب خدا در سوره حج آیات 40و41، اشاره کرده و مینویسند که این آیات مشتمل بر تجویز جنگ است وعلت آن را اذلال مسلمانان و ستمی که بر آنان میرفت و تبعید و تخویف وسلب آزادی درعقیده ودیگر ستمهای ایشان، بیان کرده است. این تجویز موافق سنت تدافع ومقابله با زورگویی و فزون طلبی و ستمگری است که هدف از این جنگ، این است که توازن اجتماعی محفوظ بماند و سرکشان سرکوب گردند و همگان از آزادی عقیده و ایمان بهرهمند گردند. ایشان با ذکر مثالهایی دیگر از آیات قرآن درمورد جنگ، نتیجه میگیرند که این آیات با اینکه متضمن بیان مبادی و علل جنگ وغایت و نتیجه آن است ولی هرگز اشاره ای به اکراه بر قبول دعوت دین نشده و سبب عمده در تجویز جنگ، دفع ستم و رفع ظلم از مسلمین بوده است.
ایشان در مجموع، درباره مبحث جهاد و جنگ از دیدگاه قرآن واسلام، به نتایج زیر رسیده اند: در قرآن کریم، یک آیه هم نمیتوان یافت که دلالت یا اشارتی داشته باشد که باید به جنگ برخاست وبا کشتار مردم را مجبور کرد به اسلام بگروند و به اکراه ایمان آورند-سبب تجویز جنگ در اسلام فقط مبارزه با ستمگری و ایجاد آزادی عقیده و ایمان است-در هرجا که اسلام، جنگ را روا شمرده، از آزمندی و استثمار و ایجاد محدودیت برای ضعیفان منع کرده است و توصیه نموده به صلح گرایند و آرامش بهوجود آورند -پرداخت مالیات و جزیه در عوض خون یا عقیده کافر، به منظور خضوع ایشان و پیشگیری از آزار و اخلالگری آنها و متابعت از قوانین ومشارکت در نظامات دولت اسلامی است.
از نگاهی دیگر، جهاد را به دو نوع دفاعی و ابتدایی تقسیم بندی میکنند. جهاد دفاعی بدین معناست که زمانی که جامعه اسلامی از سوی دشمنان مورد تهدید و حمله قرار گرفت برای دفاع اقدام شود. جهاد ابتدایی یعنی دستزدن به جهاد پیش از آنکه از جانب قدرتی خطر و تهدیدی در کار باشد، به قصد گسترش اسلام و استقرار شعائر مذهبی و نجات بشریت از ورطه گمراهی و جهالت.
استاد شهید مرتضی مطهری، ماهیت جهاد را دفاع میدانند. ایشان معتقدند که اختلافی میان محققین نیست که ماهیت جهاد دفاع است. یعنی جهاد و هر نوع قتال و جنگی بهعنوان تجاوز یعنی به عنوان جذب کردن مال و ثروت طرف مقابل واستخدام نیروهای اقتصادی یا انسانی به هیچ وجه از نظر اسلام روا نیست. و این نوع جنگ از نظر اسلام، نوعی ظلم است و جهاد فقط به عنوان دفاع و در واقع مبارزه با یک نوع تجاوز است و فقط در این صورت میتواند مشروع باشند. ایشان در عین اینکه دفاع را امری مقدس میدانند ولی ملاک تقدس دفاع را دفاع از حق، حقوق انسانیت و آزادی میدانند.
شهید مطهری با استناد به آیه 190 سوره بقره، استدلال میکند که باید با متجاوز جنگید تا تجاوز به وجود نیاید اما اگر با غیر متجاوز بجنگید خود متجاوز میشوید. یعنی با متجاوز جنگیدن، تجاوز نیست، ولی با غیر متجاوز جنگیدن تجاوز است و جایز نیست. ایشان تاکید دارند که قرآن، جهاد را منحصرا و منحصرا نوعی دفاع میداند و تنها در مورد یک تجاوز که وقوع پیدا کرده باشد اجازه جهاد میدهد. البته از نظر ایشان، تجاوز مفهومی عام است و منحصر به جان، مال، ناموس، سرزمین، استقلال و آزادی نیست. اگربه ارزشهایی که آن ارزشها، ارزش انسانی به شمار میرود تجاوز بشود، باز هم تجاوز رخ داده است.
شیخ محمود شلتوت، نیز با بررسی جنگهای صدر اسلام، استدلال میکند که مسلمانان در آغاز امر هرگز به کسی و جایی حمله نمیبردند و جز به هنگام دفاع از استقلال و آزادی بپا نمیخاستند و در هر زمان درمییافتند که متجاوزان، مقاصد عالی و برنامه آزادی آنها را درک کردهاند و میدیدند که دیگر نمیتوان دشمنان را کشورگشا و جنگ طلب خواند و آنان دست از کشتار بر میداشتند، مسلمین هم به هجوم و حمله خاتمه میدادند.
ج-اسلام و صلح
اسلام، دین صلح و آرامش است و همیشه دراسلام، صلح و آرامش، بر جنگ و قتال برتری داشته است. و پیامبر (ص) و امیرالمومنین (علیه السّلام) همواره قبل از شروع جنگ، دشمنان را دعوت به صلح و گفتگو میکردند. در قرآن نیز دستورات صریحی مبنی بر پذیرش صلح و اولویت آن وجود دارد:
“ ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هوالسمیع العلیم و ان یرید و ان یخد عوک فان حسبک الله هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین”
و اگر آنان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز به آن متمایل شو و برخدا تکیه کن که او شنوا و داناست و اگر بخواهند تو را فریب دهند خدا برای تو کافی است و همان کسی است که تورا با یاری خود و یاری مومنان تقویت کرد. در آیه 90سوره نساء نیز آمده است که اگر: “ کافران و ظالمان از جنگ کناره گرفتند و دست کشیدند وبا شما طرح صلح انداختند دیگر بر آنها دست نگشایید و شما را بر ایشان در آن صورت راه ودستی نیست. ”
شیخ محمود شلتوت نیز در این باره با توجه به آیات سوره انفال میگویند، هرگاه دشمنی، دست از جنگ بکشد و از کشتار و خونریزی خودداری کند و پیشنهاد صلح دهد و دراین پیشنهاد خدعه و حیلت و نیرنگ به کار نبرده باشد باید پذیرفت و نباید بی دلیل خون مسلمان را تباه ساخت.
از نظر ایشان، جنگ فقط و فقط برای این است که دفع ظلم و تجاوز شود و در واقع جنگ به منظور تحکیم صلح و برقرار ساختن میزان عدالت است. ایشان ضمن تفسیری جالب از آیه 64 سوره انفال که میگوید: “ و برای آنان هرچه نیرو میتوانید جمعآوری کنید”. تهیه ساز وبرگ جنگ را تنها به خاطر دفع شرتجاوزکار و نوعی بازدارندگی در راستای برقراری صلح و امنیت میدانند. ایشان دلیل قرآن برای تاکید زیاد بر کلمه “سلام” را این میداند که در دلهای مردم بذر صلح بپاشد تا بر مبنای سازش عمل کنند.
متفکر شهید مرتضی مطهری نیز به آیات صلح در قرآن اشاره میکند از جمله به “والصلح خیر”، (نساء 128: ) صلح بهتر است و “یا ایها الذین آمنوا و ادخلو فیالمسلم کافه (بقره، 208) و نیز به آیات سوره انفال و سوره نساء، ایشان نیز با توجه به این آیات، به ماهیت صلح آمیز اسلام، تاکید دارند. البته ایشان ضمن تاکید بر صلح و دوری از جنگ، معتقدند که صلح غیر از تسلیم است و معنای صلح را همزیستی شرافتمندانه میدانند.
البته ایشان تسلیم شدن وتحمل زور و زیر بار رفتن را صلح نمیدانند. از این رو، استدلال میکنند که اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمیدهد و ضمن تاکید بر دفاع در برابر متجاوز، در عین حال طرفدار صلح است.
د- ارزش های انسانی درجنگ و جهاد
با تمام تاکیدات بر صلح و ممنوعیت کامل هر نوع تجاوز و سلطه طلبی، اسلام درجنگهای ناگزیر بر رعایت ارزشهای انسانی و حفظ حرمت، انسان تاکید دارد. مقصود از ارزشهای انسانی، عبارتست از اصول و قواعد اخلاقی که تمامی انسانها با هر عقیده و مسلکی که دارند، در جنگ به آن پایبندند و میتوان گفت این اصول، از فطرت الهی انسانها ناشی میشود. آیین مقدس اسلام نیز این اصول و قواعد را محترم میداند ودر جنگ به آن پایبند است. برای نمونه می توان به مواردی در این زمینه اشاره کرد:
دعوت به اسلام قبل از جنگ: از آنجا که هدف از جهاد مقدس اسلامی دعوت انسانها به توحید است، لذا در جهاد باید ابتدا مشرکان را به اسلام دعوت کرد و اگر مسلمان شدند جنگی در نخواهد گرفت. در روایتی، امیر مومنان علی(ع)، از پیامبر (ص) نقل کرده است که پیامبر اسلام(ص) در هنگام اعزام ایشان به یمن به ایشان سفارش کردهاند که تا، کسی را به اسلام دعوت نکرده با او جنگ نکند و اگر خداوند بوسیله وی، یک نفر را هدایت کند برای ایشان از تمام آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده (یعنی تمام دنیا) بهتر است. پس مشاهده میشود که دعوت و گفتگو از نظر اسلام، مقدم بر جنگ است.
پذیرش تقاضای پناهندگی: اگر کافری از مسلمانان یا از حاکم اسلامی، تقاضای پناهندگی یا “امان” کرد، مورد قبول قرار میگیرد، در این زمینه، فرد فرد مسلمانان والبته با محدودیتهایی حق امان دادن دارند و هیچکس حق ندارد در مدت امان، فرد پناهنده را اسیر کرده یا بکشد.
مصونیت پیران، کودکان، زنان و مجانین در جنگ: مصونیت گروههای مذکور، از جمله نمونه های احترام به ارزشهای انسانی است و سپاه اسلام حق ندارد متعرض گروههای انسانی مذکور شود.
ممنوعیت پیمان شکنی: اسلام دستور میدهد که اگر با دشمن قراردادی بستید تا هنگامی که او خیانت نکرده است، باید وفادار به پیمان باشید. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) سخت به این اصل وفادار بودند.
ممنوعیت اعمال ضد انسانی: اسلام از مثله کردن دشمن (یعنی بریدن گوش و بینی و... ) منع کرده است و پیامبر (ص) همواره قبل از اعزام نیرو به جهاد، این سفارش را به مسلمانان میکردند. اسلام بدین نحو هرگونه دست زدن به اعمال غیر انسانی را درجنگ، ممنوع اعلام کرده است.
برخورد انسانی با اسیران: هدف از اسیر گرفتن، تضعیف نیروی انسانی دشمن و آشنا کردن اسرا با اسلام است. اسلام ضمن دستور به برخورد انسانی با اسرا، راههایی برای آزادی آنان، تدارک دیده است.
ه ـ جهاد وترور
با بررسی مفهوم و معنای جهاد در اسلام و همچنین مطالعه و مشاهده اولویت آن بر جنگ، بدین نتیجه میرسیم که جهاد نمیتواند توجیهی برای دست زدن به ترور باشد. اول اینکه، جهاد از نظر اسلام، قبل از همه چیز امری دفاعی است. یعنی دفاع از کیان و ناموس اسلام و مسلمین و مملکت اسلامی در برابر تجاوزات عملی دشمنان اسلام. از سوی دیگر، سیره پیامبر (ص) نشان میدهد که ایشان، ابتدا از جنگ حتی دفاعی نیز منع میکردند تا اینکه آیات مربوط به جهاد نازل شد. سیره عملی دعوت ایشان، همواره با دعوت به گفتگو و صلح وسعی در دوری از جنگ، همراه بود. جهاد قبل از هر چیزی، امری فردی وعبادی است و به معنای مبارزه با هوی و هوس و خواهشهای درونی و نفسانیات است و پس از آن در عرصه عمومی، برای دفاع و مقابله در برابر تجاوز، مشروعیت مییابد.
از سوی دیگر، اسلام دین صلح و سلام و آرامش است و بر صلح تاکید فراوانی دارد. در هنگام جنگ نیز اسلام همواره بر مراعات ارزشهای انسانی تاکید داشته است. از نظر اسلام بایستی از کشته شدن و آسیب رساندن به افراد بیگناه، زنان و کودکان و غیر نظامیان، جلوگیری کرد. پس چگونه است که بعضی ها، ترورهای کور و بی هدف خود را که منجر به کشته و زخمی شدن بیگناهان، مردم عادی، زنان و کودکان میشود را با عنوان جهاد توجیه میکنند؟ مشاهده میشود که این امرودست زدن به ترور به عنوان جهاد به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نمیتوان به هیچعنوان، قتل و خونریزی، زخمی کردن و ترساندن افراد بیگناه، زنان وکودکان را با توسل به فریضه جهاد، جنبه شرعی و اسلامی بخشید.
از طرف دیگر، استفاده از عنوان جهاد ابتدایی نیز نمیتواند مشروعیت بخش ترور باشد. قرآن کریم در آیه 9 سوره تحریم خطاب به پیامبر(ص) چنین فرموده است:
“ یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم “: ای رسول گرامی، با کفار و منافقان به جهاد و کارزار بپرداز و بر آنها شدت عمل وسختگیری در پیش گیر.
از طرف دیگر، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که میفرمایند: من مامور هستم که تا استقرار توحید همیشه با مشرکان پیکار کنم تا آنکه بگویند، خدایی به جز خدای یگانه نیست.
مضمون این آیات و روایات، با اینکه بر جهاد ابتدایی در اسلام دلالت دارد ولی به هیچ وجه، اختیار راهاندازی جهاد ابتدایی را به فردفرد مسلمانان نمیدهد، بلکه طرف خطاب در این آیات و روایات، شخص پیامبر(ص) هست که فردی معصوم و بری از هر گونه گناه و اشتباه هست وتعمیم اختیارات اشرف مخلوقات به فردفرد مسلمانان، جای بسی اشکال دارد. از آنجایی که پیامبر (ص) در تمامی مراتب انسانی و اخلاقی و الوهی، بالاترین و والاترین انسان هستند، از این رو اختیارات و تکالیف خاص خود را داشته اند که بسیاری از آنها منحصر به شخص ایشان بوده است و شخص دیگری نمیتواند ادعای داشتن این اختیارات را داشته باشد. اختیار جنگ ابتدایی نیز یکی از اختیارات فرد معصوم بوده است و به نظر میرسد غیر معصومین را راهی به این اختیار نباشد. پس، حتی جهاد ابتدایی نیز مجوزی برای دست یازیدن به اعمال تروریستی نیست و با بررسی مسئله جهاد نیز متوجه میشویم که دین اسلام، ترور و اعمال تروریستی را به هر عنوان و تحت هر شرایطی محکوم میکند و از این رو، توسل به فریضه جهاد نیز مجوزی برای ترور ومبنایی نظری برای آن نمی تواند باشد.