سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، حلال خورد و روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بایستد، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاریکند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
واحد فرهنگی(0)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
لبخندهای پشت خاکریز ، حاج محمد ابراهیم همت ، صوتی ، خاطراتی از همرزمان شهید کاوه ، جهاد ، شهدا ، عکس ، ضد صهیونیسم ، صلوات ، یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم ، یهود ، صهیونیسم ، صهیونیسم چیست؟ ، طی شد اینک روزگار استخوان‌ها و پلاک ... ، عرب ، عزا عزاست امروز ، عشق یعنی... ، عملیات ثامن الائمه(ع) ، عملیات طریق القدس ، عملیات‌ ، عید قربان ، فابریک ، فارس ، فاطمه الزهرا(س) ، فرهنگ ، فرهنگ عاشورا ، فرهنگ عزاداری ، گوگل ، مناطق ، مهم ، موسوی ، نیمه پنهان ماه.... شهید چمران.... ، هنر ، والفجر مقدماتی ، وصیت امام علی (ع) ، وصیت نامه شهید حاج احمد کاظمی ، وصیت نامه شهید علی صیاد شیرازی ، وصیت نامه شهید مهندس مهدی باکری ، وصیتنامه ی شهید حسین خرازی وصیتنامه ی شهید حسین خرازی وصیتنا ، ولایت و رهبری و دفاع مقدس ، شهید ، شهید چمران ، شهید دکتر مصطفی چمران ، شوخی‌های پشت خاکریز ، شیطان ، جهاد در آینه قرآن ، حضرت آیت الله خامنه ای ، خاطره ای از شهید چراغچی ، خاطره‌ای از همسر شهید کاوه ، در هفته بسیج ، دیدگاه مقام معظم رهبری درباره رزمندگان دفاع مقدس ، راهیان نور ، روایت ، روایتی از شهادت حسن باقری ، رویارویی‌ با تمام‌ تجربیات‌ دشمن‌ ، زندگینامه ای کوتاه از شهید حاج محمود کاوه ، زندگینامه شهید دکتر مصطفی چمران ، سخنرانی شهید مهدی باکری در مورد اهمیت شهید و شهادت ، شهادت ، ...محرم یعنی ، »»» حرف آخر عشق است . . . ، 22 بهمن ، jar download ، آب ، آتش زدن خیمه‏ها ، آثار و نتایج نهضت عاشورا ، آزادگى ، آقا ، آل ابى سفیان ، آل الله ، آل امیه بنى امیه ، آمار نهضت کربلا ، آمریکا ، آیات جهاد ، آیات شهادت ، اثبات امامت امام علی (ع) با استفاده از قرآن کریم ، ارزش و جایگاه بسیج از دیدگاه مقام معظم رهبرى ، اعمال مشترک ماه مبارک رمضان ، الباطل کان زهوقا ، السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ، الوداع الوداع الوداع الوداع ، امام ، امام خمینی (ره) و پذیرش قطعنامه 598 ، امام خمینی و انگیزه معطوف به ارزشها ، امام رضا (ع) ، امام علی(ع) ، امر فرماندهی، امر امام است ، ای مسلمانان، ای واعظان، ای خطیبان بپا خیزید، ، بررسی جنگ از دیدگاه نظامی ، بسم الله الرحمن الرحیم www.hemmat.tk ، بسیج و بسیجی ، بسیج و بسیجی از دیدگاه امام خمینی ((ره)) ، بسیجیان ، به ، به نقل از ، بیانات آقا 2 ، بیانات آقا در دیدار جمع کثیرى از بسیجیان کشور ، بیشرمانه ، پخش زنده از حرم حضرت عباس(ع) ، پخش زنده ومستقیم از کربلا ، پذیرش قطعنامه 598 ، پیام تسلیت رهبر انقلاب :رحلت آیت‌الله بهجت قدس الله نفسه الزکیه، ، توهین ، جبهه ، جنگ ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :46
کل بازدید :198144
تعداد کل یاداشته ها : 145
103/1/10
12:21 ع
موسیقی

عصر غربت شهداء:


 


عصر، عصر غربت لاله هاست , اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید،


از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت ما بعد از شما هیچ نکردیم،


چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم.


پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است.


کسیدیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که


در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش رابسراید و بگوید:


چرا آلاله آنقدر سرخ است؟


چرا کسی نپرسید مزار باکری کجاست؟ و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید؟


چرا وقتی که گفتیم:یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد؟


چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید؟


چرا هیچ کس نپرسید: به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند؟


وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد


چرا کسی از حقوق آن کودکی که در حلبچه شیمیائی شد دفاع نکرد؟


چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است؟


شاید ما نیز از تاولهای دستهایشانمی ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم.


شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست نمیدانم که


چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد ؟؟؟!!!!!


ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم.


آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.


یادتان هست که گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم.


ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذران کردیم.


یادتان هست هنگامی کهگفتید : رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت.


رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم.


جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب


وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی از سر تأسف سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.


رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان،


همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.


دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.


عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم.


راست گفته اند:که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما


عمری است که بهانه بهشت را میگیریم.


آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید


دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند


و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید, ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم


و ازخاطرات حسین خرازی لذت ببریم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید،


عشق، تنها میدان دار این عرصه است.


امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.


کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود


ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .


ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم


« ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »


ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم.


چرا که خون آنان است که می تپد. و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم،


مدیون آنانیم


مدیون


 حماسه هایی که آنان آفریدند.


یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که


 


« بعد از شهدا چه کردیم ؟؟؟؟ »


88/8/22::: 9:30 ع
نظر()
  
  

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی  در دیدار شیخ خلیفه بن حمد آل ثانی امیر قطر و هیأت همراه، روابط جمهوری اسلامی ایران و قطر را، یک روابط نمونه در منطقه خلیج فارس خواندند و تأکید کردند: منطقه خلیج فارس، باید با همکاری کشورهای این منطقه، به منطقه ای امن و آباد و محلی برای همکاری تبدیل شود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش بیگانگان برای محقق نشدن این موضوع افزودند: همه کشورهای منطقه باید تلاش کنند تا خواسته بیگانگان عملی نشود.
ایشان با قدردانی از مواضع دولت و امیر قطر در جنگ 33 روزه لبنان، و جنگ 22 روزه ? ?زه و مسائل بعد از آن، خاطر نشان کردند: در قضیه لبنان و غزه، انتظار این بود که دولتهای عربی به لحاظ اسلام، عربیّت، و دفاع جوانان مؤمن لبنان و غزه از حق، در کنار آنها بایستند، متأسفانه برخی دولتهای عربی موضع خوبی نگرفتند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به رابطه سیاسی ممتاز ایران و قطر، و دیدگاههای مشترک دو کشور در بسیاری از مسائل، تأکید کردند: در روابط اقتصادی نیز باید تلاش بیشتری شود تا سطح همکاریها بیش از پیش گسترش یابد.
ایشان با ابراز خرسندی از گسترش روزافزون روابط جمهوری اسلامی ایران و قطر، افزودند: یکی از چندین دلیل ارتباط نزدیک دو کشور، وج? ?د دشمنان مشترک برای امت اسلامی و مردم منطقه است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: دشمنان با به حاشیه کشاندن مسائل اصلی، موضوعات غیر حقیقی را بعنوان مسائل اصلی مطرح و با تاکتیکی خاص، به نوبت، به سراغ کشورهای اسلامی می روند، بنابراین همه کشورهای منطقه باید این موضوع را عمیقاً درک کنند و همکاریهای خود را افزایش دهند.
در این دیدار که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور نیز حضور داشت، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی،‌ از مواضع جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از مسائل اسلامی ـ عربی، بویژه موضوع فلسطین قدردانی کرد.
امیر قطر با اشاره به پیوندهای تاریخی ایران و قطر، و دیدگاههای مشترک دو کشور در بسیاری از مسائل، افزود: همه کشورهای منطقه باید با مقاومت در مقابل اختلاف افکنی هایی که از خارج تحمیل می شود، زمینه ثبات، امنیت و همکاری بیشتری را در این منطقه فراهم کنند.
وی با اشاره به مذاکرات خود با رئیس جمهور ایران، اظهار امیدواری کرد: روابط ایران و قطر بویژه در عرصه مسائل اقتصادی شتاب بیشتری بگیرد.


  
  

بسم رب الشهدا و الصدیقین

هیچگاه یادم نمی رود آن شبی را که در آستانه ی پل دختر بودیم،چه شور و شوقی برای ورود به مناطق داشتم،گویی شهدا به استقبال آمده بودند.

و چه دردناک بود لحظات خروج از منطقه ...

وهیچگاه فراموشم نمی شود آن شبهای حمیدیه را

دلم تنگ شده برای دیدار برادران در خون غلتیده ام

آه جبهه کو برادرهای من

یعنی می شود دگر بار آنجا را ببینم.

 

یا زهرا(س)


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

چه زیباست در آن هنگام که در آستانه ی حریم مطهر رضوی می ایستی و از صمیم قلب خود می گویی:

یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین

و چه دردناک آن هنگام که از عهد خود فراموش می کنی.

خدایا به آبروی پسر فاطمه(س) ما را در عهد هایمان ثابت قدم فرما.

یا زهرا(س)


  

به نام خدا
آیا با توجه به اینکه مسیحیان 86% از جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند،آمریکا تحت نفوذ آنان است؟ یا یهودیان که فقط 2 % از جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند؟ آیا مسلمانان که بین 2 تا 3 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند نقشی در سیاست آمریکا ایفا می کنند؟ در جاب باید بگوییم که آمریکا تحت نفوذ و سلطه ی یهودیان است . شاید بهتر است بگوییم که دولت صهیونیستی آمریکا! در حقیقت آمریکا تحت استعمار اسرائیل است ولی به گونه ای دیگر!در طول این نوشتار اشاراتی به بعضی از دلایل خواهیم نمود. اکنون توجه شما را به آمار تکان دهنده ای از سال 1950 میلادی در مورد فعالیت و نفوذ یهود در امریکا که  صلاح دسوقی  در کتاب ((آمریکا مستعمره صهیونیسم )) نقل می کند،جلب می نمایم:(اعداد به درصد است)

وکلای دادگستری /70 یهودی/30 آمریکایی

پزشکان /69 یهودی/31 آمریکایی

تجارت کنندگان/77 یهودی/23 آمریکایی

پیشه وران /43 یهودی/57 آمریکایی

کارمندان دولت /38 یهودی/62 آمریکایی

کارگران فنی /2 یهودی/98 آمریکایی

کشاورزان /0.1 یهودی/99.9 آمریکایی

کارگران غیر فنی و افتادگان /0 یهودی/100 آمریکایی

 

مطلب جالب توجه اینجاست که یهود فقط 2‏% از جمعیت آمریکا را تشکیل می دهد با این حال تمام مراکز مهم و حساس این کشور توسط یهودیها اداره می شود!نفوذ یهود در امور مختلف در چند سال اخیر به اندازه ای توسعه یافته که با مقدسات مسیحیان بازی می کند. همان گونه که چندی پیش صدها کشیش و کاردینال در واتیکان جمع شدند و یهود را از خون مسیح تبرئه نمودند!!!


  

شوخی‌های پشت خاکریز  

 

آش صدام: روزهای اولی که خرمشهر آزاد شده بود، توی کوچه پس‌کوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم و صفا می‌کردیم. پشت دیوار خانه مخروبه‌ای به عربی نوشته بود: «عاش الصدام.» یک‌دفعه راننده زد روی ترمز و گفت: پس این مرتیکه آش فروشه! آن وقت به ما می‌گویند جانی و خائن و متجاوزه!»

المیو المیو: از سرما مثل بید داشت می‌لرزید. 0شده بود موش آب کشیده. داشتیم پرسیدیم: «حالا کجا رفتی؟» گفت: «یک گربه دیدم، یک گربه عراقی.» تعجب ما بیشتر شد: «گربه عراقی دیگه چیه؟» خیلی جدّی گفت: «خودتون برید سر سه راه ببینید. گربه سیاهی است که به عربی می‌گه المیو، المیو.»

کربلا رفتن خون می‌خواهد: بعد از شهادت حاجی، همه جورش را دیده بودیم الا اینجورش را. پشت پیراهن‌های خاکی، روی پارچه، پلاکارد، تابلو، در و دیوار، جایی نبود که ننویسند: «کربلا رفتن خون می‌خواهد؛ شهید حاج همت.» و حالا کسی این عبارت را پشت بلندگو می‌گفت. یعنی چه؟ این حرفی نبود که با بلندگو اعلام کنند. یکی از بچه‌های گردان خودمان بود که بلندگو دستی غنیمتی‌اش می‌گفت: «کربلا رفتن، خون می‌خواهد؛ سازمان انتقال خون ایران!»


  

چنین ملت بیدار، هوشیار، آگاه و با اراده را مشاهده می‌کنیم که در مقابل رهبرشان آنچنان با اعتقاد با انقیاد و با قبول برخورد می‌کنند که این نشان‌دهنده اتحاد کامل بین امام و امت است این یکی از آن زیبایی‌های عظیم این انقلاب ما است هیچ کسی اعتراضی نمی‌کند.

هنگام پذیرش قطعنامه 598 حضرت آیت الله خامنه ای علاوه بر مسئولیت ریاست جمهوری، امامت جمعه تهران را نیز بر عهده داشتند. چهار روز پس از پذیرش قطعنامه در 27 تیر ماه سال 1367، آیت الله خامنه ای اولین نماز جمعه پس از این حادثه را امامت فرمودند و در دومین خطبه این نماز جمعه تاریخی، تحلیل مشروح و مبسوطی از مسائل مربوط به قطغنامه 598 ارائه فرمودند که پس از گذشت 20 سال از آن روزها بسیار خواندنی و مفید به نظر می رسد.متن کامل این خطبه به این شرح است:
"مسئله اصلی که در این خطبه مطرح خواهیم کرد مسائل مربوط به پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت است؛ لاکن قبل از آن لازم می‌خواهم بیاد امام باقر‌العلوم(ع)‌ اسوه مقاومت و علم و عمل که شهید امروز هست ادای احترام کنم و به شما برادران و خواهران عرض کنم که زندگی امام باقر(ع) مثل همین زندگی ده سال شما سرتا پا جهاد و مبارزه و پیشرفت و موفقیت بود.
آن روز مردم مجاهدتش را می‌دیدند و امروز ثمرات عظمیش را می‌بینیم که در سراسر تاریخ اسلام این ثمرات گسترده و پراکنده است و ما امیدواریم شیعیان خوبی برای آن حضرت باشیم و آن راه را همچنان ادامه بدهیم. در مورد این قطعنامه مسائل متعدد و مهمی هست که من بقدر کفاف وقت بصورت فشرده به اهم آنها اشاره خواهم کرد. اولا باید دانست که این مسئله، مسئله قبول قطعنامه یکی از پدیده‌های بسیار مهم تاریخ انقلاب است چه قبول قطعنامه یکی از پدیده‌های بسیار مهم تاریخ انقلاب است چه قوبل قطعنامه به آتش بس و خاتمه جنگ منتهی بشود و چه با خباثت دشمن بهانه‌گری و جنگ افروزی او به اتمام جنگ منتهی نشود. بهر حال این حرکت یکی از مهمترین حوادث و مهمترین حرکات و مهمترین آزمایش‌ها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلی چیزها را و خیلی حقایق زیبا را از انقلاب ما آشکار کرد. چیزهایی که اگر این تجربه‌ها پیش نیابد به این روشنی دیده نخواهد شد. شجاعت رهبری کشور و انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را بخاطر مصلحت و اسلام و مسلمین اتخاذ می‌کند و اعلام می کند که دنیا در مقابل این موضعگیری ‌متحیر می‌ماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است این شجاعت اخلاقی و روحی است که کمتر کسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد.
دلبستگی رهبر و امت دنباله روی او به اسلام و مسلمین به مصالح اسلامی آن وقتی که مصلحت اسلام ایجاب می کند ناگهان یک موضعی را در پیش می‌گیرد که علی‌الظاهر با موضع گذشته او 180 درجه اختلاف جهت دارد چون اسلام این را می‌خواهد. چون مصلحت انقلاب و کشور و ملت این را ایجاد می‌کند یعنی فانی‌ شدن در مصالح اسلام و مسلمین.
یکی از نکات زیبایی که آشکار شد اتحاد و پیوند مستحکم بین مردم و امام بود به مجرد اینکه معلوم شد که رضایت امام و تصمیم امام پای این قضیه است ناگهان همین ملتی که مشت‌ها را گره کرده بودند و فریاد جنگ سر می‌دادند گفتند که اماما «پیامت را شنیدیم و ما تسلیم پیام تو هستیم» این اطاعت و انقیاد است. آن هم امتی بیدار، ملتی که بزرگ و کوچک آن سیاسی هستند و مردم ما مردم چشم و گوش بسته‌ای نیستند می‌باشند یک وقت ملتی اصلا نمی‌داند در دنیا چه می‌گذرد و در کشورشان چه می‌گذرد دولت یعنی چه جنگ یعنی چه صلح یعنی چه خوب یک چنین ملتی اشکالی ندارد که به حرکت بزرگترها و پیشوایان خودشان به هر طرف که آنها رفتند حرکت کنند ملت ما آنطور ملتی نیست، امروز من گمان نمی‌کنم در دنیا هیچ ملتی باشد که شعور سیاسی و درک سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی‌اش بقدر ملت ما باشد در شهرها، در روستاها، بزرگ و کوچک، زن و مرد، قشرهای مختلف همه نسبت به مسائل کشور، مسائل دولت، مسوولین کشور، مسائل جهانی، آمریکا، اسرائیل، شوروی، دشمنی‌ها،دوستی‌ها، جبهه‌بندی‌ها، سازمان ملل، شورای امنیت و نسبت به این مسائل سیاسی همه مردم ما امروز آشنا هستند.
یک ملت آگاه، روشن، تصمیم‌گیرنده، اعتراض‌کننده، صاحب نظر، صاحب اراده که خیلی جاها ممکن است نظر مسوولین را هم قبول نداشته باشند آن را هم اعلام بکند، یک چنین ملت بیدار، هوشیار، سیاسی، آگاه و با اراده را مشاهده می‌کنیم که در مقابل رهبرشان آنچنان با اعتقاد با انقیاد و با قبول برخورد می‌کنند که این نشان‌دهنده اتحاد کامل بین امام و امت است این یکی از آن زیبایی‌های عظیم این انقلاب ما است هیچ کسی اعتراضی نمی‌کند، چون رهبرشان را می‌شناسند، امام هم خودشان فرمودند من شماها را می‌شناسم و شما هم من را خوب می‌شناسید. در این چند سال امام عزیز یکایک این ملت را شناختند آن روح بزرگ، آن فدائی بودن در مقابل مصلاح اسلام آن بی رودربایستی بودن نسبت به حقایق و عدم اغماض از آنچه که منطبق بر مصلحت اسلام و مسلمین است و آن آمادگی برای شهادت که در شما هست.
آن روح بلند و بزرگ و فکر حکیمانه و دور اندیش و مصلحت یاب و جهت یاب مردم اینها را در امام آزمایش کردند و تجربه کردند و امام هم ملت خودش را، ایمانشان را، اخلاصشان را، فداکاریشان را خوب شناخته است حقیقتا پیوند بین امام و امت هست و معرفت این دو نسبت به همدیگر یکی از آن نکات بسیار زیبا از آن زمان بود که اینطور و به این وضوح آشکار شد.
حتی از همه بالاتر نیروهای مسلح ما بودند سپاه با آن کشور و حماسه خودش و ارتش با آن اقامت طولانی خودش در میدان‌های نبرد که نیروهای مسلح معمولا علاقمندند به اینکه جنگ را ادامه بدهند آنها مایلند که عظمت و قدرت خودشان را به دشمن نشان بدهند و بینی دشمن را به خاک بمالند اما همین نیروهای مسلح ما در مقابل امام اظهار انقیاد کردند. چون فرمان امام است این چیز بسیار با عظمت و با شکوهی است فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی در پاسخ به امام نوشتند و پیام دادند که اماما هرچه شما بگوئید ما قبول می‌کنیم در حالیکه ما می‌دانیم طبیعت نیروهای مسلح و روحیه نیروهای مسلح یک روحیه‌ای است که میل به جنگ دارد. آن شور انقلابی آن روحیه نظامیگری می‌خواهد که برود در میدان جنگ و خودش را نشان بدهد و دشمن را به خاک بنشاند و چون امام اراده کرد و چون امام این را مفید دانسته و طبق مصلحت تشخیص داده و نظر مسوولین کشور را تایید فرموده و به این کار اقدام کرده و تصمیم گرفته لذا آنها هم می‌گویند ما تسلیم هستیم که این از آن نکات بسیار جالبی بود که در این برهه از زمان نشان داده شد و آشکار شد.
نکته دیگر این است که این حادثه در دنیا تحلیل‌های زیادی را برانگیخت بعضی‌ها در دنیا تحلیل اقتصادی کردند گفتند که ضرورت‌های اقتصادی ایران را به این موضع رساند بعضی‌ها تحلیل نظامی کردند، بعضی‌ها تحلیل سیاسی کردند و هر کسی یک حرفی زد. و حقیقت این است که از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثه‌ای از جمله در این حادثه نتوانسته‌اند یک تحلیل درست و واقع‌بینانه‌ای بدست بیاورند و ارائه بدهند بنده عرض می‌کنم تحلیل‌های دنیا نسبت به آنچه که اتفاق افتاد تحلیل‌هائی ناقص یا سرتاپا غلط و دروغ است.
تحلیل واقعی این نیست مسئله را در آن حد مجملی که می‌شود گفت من در یک جمله عرض می‌کنم و آن جمله را برای شما تبیین می‌کنم آن جمله این است که مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است حالا چطور به صلاح است چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد که قبول قطعنامه امروز بنفع انقلاب است همه مردم مشتاق‌اند که این عوامل و حوادثی که امام در پیامشان اشاره کردند اینها را بدانند بنده این عوامل و حوادث را خوب می‌دانم و می‌توانم برای شما بیان کنم و هیچ جمله‌ای که به مردم نشود گفت در این عوامل و حوادث نیست من این را قرص و محکم عرض می‌کنم ما اگر این عوامل و حوادثی را که امام اشاره کردند به شما ملت عزیز بگوئیم مطمئنا نیروی عظیم شما بیشتر بکار خواهد آمد تا در این مرحله آن کاری را که باید انجام بدهید انجام دهید تمام تلم ایران مگر افراد معدودی که خائنند و مزدور بیگانه هستند که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا می‌شوند غیر از آن‌ها تمام ملت ایران محرم هستند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود .البته در حالیکه شما محرم‌ها این مطلب را از دهان من می‌شنوید گوش‌های نامحرم هم متاسفانه خواهد شنید اگر ما می‌توانستیم راهی ‌را پیدا کنیم با بوجود آوریم که آنچه را به شما گفته می‌شود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نکند اگر این چنین فضائی را ما پیدا می‌کردیم شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام می‌آمدیم یکی، یکی عوامل و حوادث را می‌گفتیم و مطمئنا نظر موافق همه را جلب می‌کرد. اما چه کنیم هرچه که به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن بشوند لذا نمی‌گوئیم یک عده‌ای ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم نخیر شما محرمید و شما خودی هستید. قضیه، قضیه خود شماست مربوط به خود شماست ما هم که تصمیم می‌گیریم کار‌گذار شما هستیم چون شما به ما اطمینان کردید ما داریم مسئله شما را بنفع شما آنطور که تشخیص می‌دهیم و طبق حجت و وظیفه شرعی خودمان راه می‌بریم چطور شما محرم نیستید شما محرمید دشمن شما محرم نیست آن گوش نامحرمی که نباید شنود و از رموز و اسرار کار شما آگاه خواهد شد لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت همانطور که امام فرمودند انشاءالله یک روزی خواهد رسید و آن روز هم مال چند سال دیگر نیست. خیلی زودتر از اینها انشاء‌الله وقتی خواهد شد که ما بتوانیم انشاءالله برای مردم شرح بدهیم و دلایل و آن عوامل و حوادث و عللی که امام در پیامشان اشاره فرمودند آن را تشریح کنیم و بگوئیم اینهاست.
و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد، و آن چیزی را که امروز باید فهمید این است که آن چیزی که تصمیم گرفته شد این برگشت از شعارهای اصولی ما به هیچ وچه نیست. دشمن نمی‌تواند در اینجا ما را متهم کند که ما از اصول خودمان برگشته‌ایم. حاشا و کلا انقلاب اسلامی و رهبری عظیم‌الشان و مسوولین این انقلاب و این نظام با ذره ذره وجود خودشان و با لحظه لحظه عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتی‌ناپذیری این انقلاب در مقابل ابرقدرت‌ها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد. (تکبیر نمازگزاران)

حدیبیه چگونه اتفاق افتاد؟
در تاریخ ما هم یک بار دیگر اتفاق افتاد. در زمان پیغمبر در سال ششم هجرت، یعنی 1402 سال قبل از این رسول خدا با عده‌ای به قصد ورود به مکه راه افتادند و خدای متعال به پیغمبر گفته بود و پیغمبر به مردم از قول خداوند وعده داده بود که ما وارد مکه خواهیم شد. مسلمان‌ها آمدند یا امید اینکه وارد مکه خواهند شد. دشمن در محلی بنام حدیبیه راه آنها را سد کرد و مانع از حرکت آنها شد، می‌خواستند حمله کنند و آنها را قتل عام نمایند و از بین ببرند، خدای متعال مسلمین را حفظ کرد و قضیه به نوشتن یک صلح نامه منتهی شد که به صلح «حدیبیه» معروف است.
وقتی که صلح‌نامه را می‌نوشتند، پیغمبر نام خودش را که فرمود امیرالمومنین نوشت، بعد از آن کلمه رسول‌الله را نوشت، آنها اعتراض کردند گفتند ما به رسول‌الله بودن تو اعتقادی نداریم، پیغمبر گفتند بسیار خوب، این کلمه را پاک کن.
امیرالمومنین عرض کرد یا رسول‌‌الله دلم نمی‌آید کلمه رسول‌الله را پاک کنم پیغمبر فرمود بده به من خودم پاک کنم. کاغذ را از امیرالمومنین گرفت و آنجائی که رسول‌الله نوشته بود با دست مبارک خودش آنرا پاک کرد.
پیغمبر این صلح‌نامه را با کلمه «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» شروع کرد که شعار اسلامی است. آنها گفتند ما قبول نداریم، ما این رحمن، را که تو می‌گوئی نمی‌شناسیم، بنویسید «بسمکه اللهم» همان شعاری که مشرکین و کفار قریش داشتند، پیغمبر فرمود بنویسید «بسمک اللهم» آنچنان وضعیتی پیش آمد که یک عده، اولا همه مسلمان‌ها دچار تعجب شدند، یک عده‌ای از مسلمان‌های داغ و تند فریادشان بلند شد که یا رسول‌الله داری چکار می‌کنی، مگر ما حق و اینها باطل نیستند. این چه روشی است که شما در پیش گرفتید. یک نفری هم از سرشناسان مسلمان‌ها گفت من حتی آن روز در پیغمبری پیغمبر شک کردم.
می‌دانید خدای متعال از این حادثه در قرآن به چه تعبیری یاد کرده است این آیه معروف و آیات اول روسه «انا فتحنا» که می‌فرماید «انا فتحنا لک فتحا مبینا» راجع به همین صلح است. این فتح مبینی که در قرآن یادآوری شده این فتح مبین جنگ بدر و حنین و احد و احزاب نیست، صلح حدیبیه است. «انا فتحنا لک فتحا مبینا» ما فتح آشکاری را برای تو تدارک دیدیم. آن وقت مسلمانها نمی‌فهمیدند همین آیه‌ای که در اول خطبه اول خواندم این مطلب را بیان می‌کند که «خدا چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانستید» پیغمبر فرمود صبر و تحمل کنید نتیجه معلوم خواهد شد. در تاریخ اسلام می‌نویسند برکاتی که بر صلح حدیبیه مترتب شد بر هیچ جنگی از جنگ‌های پیغمبر مترتب نشده بود و شش سال تا آن تاریخ با کفار فریش جنگیده بود و این صلح حدیبیه به معنای نفی جنگ بدر و احد نبود. در جنگ‌های قبل از صلح حدیبیه، یک جا پیغمبر بطور مطلق مثل بدر فاتح شده بود. یک جا مثل بعضی از جنگ‌های دیگر به متارکه منتهی شده بود. این جنگ‌ها سر جای خودش بود. صلح حدیبیه به هیچ وجه شعار جنگ بدر واحد را تخطئه نمی‌کرد. پیغمبر شعار جنگ با کفار و مشرکین را که پس نگرفته بود. موضع پیغمبر تغییر نکرده بود اما مصلحت آن روز آن بود همچنانکه مصلحت جنگ بدر آن بود، مصلحت جنگ احد و احزاب هم آن بود. این ریشه تاریخی این کار.
می‌بینید که همه چیز در تاریخ اسلام منطبق با یک نظام منطقی روشن در جای خود گذاشته شده است. مساله این است.
حالا من اصل ماجرای قطعنامه را مختصری تشریح کنم یا اینکه شما نسبت به آن آشنا هستید. قطعنامه 598، قطعنامه‌ای است که شورای امنیت در حدود یک سال پیش صادر کرده بود و چند ماده دارد که ماده اول آن آتش بس است. بعد از آتش بس یک سری کارهای دیگر است. از جمله عقب‌نشینی تا مرزها از جمله تضمین آرامش در مرزها، تعیین متجاوز و شروع‌کننده جنگ، بازسازی، استقرار یک آرامش در منطقه و از این حرفها، که این قطعنامه 598 است. که ما قبلا به عللی که توضیح دادیم آنرا نمی‌پذیرفتیم و حالا جهت همان مصالحی که اشاره شد این را پذیرفتیم و قبول کردیم و قدم اول آن آتش بس است. آتش بس را هم دبیر کل سازمان ملل باید متعهد بشود و اوست که این کار را انجام خواهد داد.
ما گفتیم این قطعنامه‌ را ما قبول داریم. البته قبول قطعنامه به معنای این نیست که به مجرد قبول آتش بس مستقر خواهد شد. نه، این بسته به تلاش دبیر کل است که چقدر انگیزه و همت و توانایی داشته باشد و دنبال این قضیه را بگیرد تا اینکه آتش بس برقرار بشود و بعد از آتش بس هم کارهای دیگری که در آن قطعنامه پیش‌بینی شده است. این مساله قطعنامه و سروکار این قطعنامه با سازمان ملل و شورای امنیت است.

عدم صداقت عراق در مورد قطعنامه 598
چند تا نکته را در اینجا باید پیرامون قطعنامه عرض بکنم. یک مساله این است که تا این ساعت عراق نسبت به این قضیه صادقانه برخورد نکرده است. این را دنیا باید بفهمد، ما داریم این را اعلام می‌کنیم. بهانه‌جویی و بهانه‌گیری کرده است. این بهانه‌جویی و بهانه گیری عراق اگر چه ممکن است کار را به تاخیر بیندازد یا موجب شود که اصلا مساله آتش بسی پیش نیاید و روند جنگ ادامه پیدا کند اما در عین حال یک فایده بزرگ وجود دارد و آن افشا شدن چهره جنگ افروز جنگ‌طلب متجاوز خبیث رژیم صدام حسین است.
این را دنیا خواهد فهمید و اگر این بهانه‌گیری‌ها ادامه پیدا کند. بیشتر خواهند فهمید و حرفی که ما در طول این مدت می‌زدیم ثابت خواهد شد.
ما از اول می‌گفتیم که طبیعت رژیم عراق و این بعثی‌های عفلقی که بر سر کار هستند طبیعت آتش‌ افروز و جنگ طلب است. الان در همین چند روزه چند تا بهانه را اینها مطرح کردند، یکی از بهانه این است که گفته ما آتش بس نمی‌خواهیم، ما صلح می‌خواهیم. این را هم اعلام کردند، هم به آقای معمر قذافی گفته که او دیشب تلفنی به من اطلاع داد که صدام حسین می‌گوید ما آتش بس نمی‌خواهیم، ما صلح می‌خواهیم.
بنده به او گفتم که هر صلحی اگر بخواهد انجام بگیرد با آتش بس شروع خواهد شد. صلح بدون آتش بس که معنی ندارد. اگر او نمی‌خواست بهانه‌جویی بکند و آتش بس را عقب بیندازد این حرف یک حرف غیر منطقی و غلط و غیر قابل قبولی است. ما تمام بندهای قطعنامه را می‌خواهیم تا فقط آتش بس، ما که تشنه آتش بس نیستیم، این قطعنامه با همه بندهایش باید انجام بگیرد. راه اجرای آن هم دبیر کل سازمان ملل است که ما این را گفتیم.
دیشب هم با آقای قذافی این موضوع را تکرار کردیم، گفتیم به همان طریقه منطقی و قانونی و معمولی خودش باید اجرا شود و ما آماده نیستیم چیز دیگری را قبول کنیم دبیر کل سازمان ملل مشغول می‌شود، کار می‌کند و تحرکات سیاسی خودش را البته با سرعت هر چه بیشتر باید انجام بگیرد که این دشمن بهانه‌گیر آتش افروز، فرصت بهانه‌گیری‌های بیشتر پیدا نکند.
این یکی از بهانه‌هاست که ما صلح می‌خواهیم و آتش بس نمی‌خواهیم. آتش بس مقدمه صلح است. می‌گفتند که ایران دارد حرکت تاکتیکی می‌کند، امام فرمودند نه، این حرکت، حرکت تاکتیکی نیست. یک حرکت واقعی و صادقانه است. در پیامشان فرمودند اینکه گفته بشود یک تاکتیک است که ایران بکار می‌برد ما این حرف را رد می‌کنیم. صادق‌تر و قاطع‌تر از قول امام امت در این دنیای بزرگ، هیچ قول صادق و قاطعی وجود ندارد و امام به این صراحت اعلام کردند (تکبیر نمازگزاران)
بهانه دیگری که باز مطرح کردند و تکرار می‌کنند این است که ما می‌خواهیم با ایران مذاکرات مستقیم انجام بدهیم. این هم به نظر ما بهانه است. فرار کردن از وظایفی است که در این مرحله به عهده طرفین وجود دارد. می‌خواهند از این وظایف فرار کنند والا مذاکره مستقیم در جای خودش آن وقتی که کار به مذاکره مستقیم برسد ممکن است مذاکره مستقیم هم انجام بگیرد. این شرط اضافه‌ای نیست که یک نفر بیاید بگوید ما می‌خواهیم مذاکره مستقیم بکنیم. در شرایط کنونی دبیر کل واسطه است و باید اقداماتش را انجام بدهد و دنبال بکند. ممکن است در خلال کار، به مذاکره مستقیم هم منتهی بشود. کسانی از دو کشور می‌نشینند حرف‌هایشان را ممکن است با همدیگر بزنند. این یک بهانه‌جوئی و یک بهانه‌گیری است. این برای این است که کار عقب بیفتد.
بنابراین ما تا این لحظه نشانه‌های بی‌صداقتی و بهانه‌گیری و جنگ‌افرازی و تجاوز‌طلبی را در دشمن خودمان دیدیم که البته قبلا هم ما بارها این را دیدیم و گفتیم و تجربه کردیم و امروز دنیا دارد این را مشاهده می‌کند و ما اصرار داریم که دنیا روی این بهانه‌ها تکیه کند و حقیقت آنها را درک کند. این یک نکته.

لزوم آمادگی نیروها برای دفاع شرارت احتمالی دشمن
نکته دومی که ما به مردممان می‌خواهیم موکدا بگوئیم این احتمال وجود دارد که عراق بخواهد با این بهانه‌جوئی‌ها آتش‌افرازی را همینطور ادامه بدهد. که البته در این صورت چهره‌اش افشا خواهد شد. اما ما مردم ایران باید هوای کار خودمان را داشته باشیم. حواس شما مردم باید کاملا جمع باشد. نیروهایتان باید کاملا آماده باشند، نیروهایی که در جبهه نبرد هستند باید با آمادگی کامل، با مراقبت و هوشیاری کامل،‌با برحذر بودن از توطئه دشمن و حیله دشمن، مرزها را حفظ کنند و خطوط خودشان را نگه دارند و عموم ملت هم همینطور. روند حرکت به جبهه‌ها باید با همان قوت و قدرت ادامه داشته باشد و نیروها سرزنده و تازه نفس و قدرتمند ما باید آماده باشند که اگر دشمن به فکر حیله‌گری افتاد بتوانند در زمان مناسب و با سرعت لازم پاسخ او را به خودش برگردانند (تکبیر نمازگزاران)
یک نکته دیگری که باید بگویم این است، یک عده‌ای آدم‌های منافق و دور و خبیث ممکن است در داخل کشور پیدا بشوند و بتلیغات خارجی هم به آنها کمک بکند و دامن بزند که بخواهند غرور ملی مارا بشکنند. اینجور به ملت ما تفهیم کنند که با قبول قطعنامه غرور ملی ما جریحه‌دار شده و بخواهند با حرف و کار خودشان غرور این ملت مقاومت و بزرگ را جریحه‌دار بکنند.
من به شما عرض می‌کنم ما به مذاکره‌کننده‌های خارجی هم در این چند روزه این را با قاطعیت و قدرت گفتیم غرور ملت ما امروز از همیشه با صلابت‌تر و عظیم‌تر و درخشانتر است. ملت ما آن ملتی است که هشت سال تمام بدون کمک گرفتن از هیچ دولت و قدرتی و بدون تکیه بر هیچ تکیه‌گاهی غیر از شخصیت خودش و خدای خودش توانسته در مقابل یک رژیمی که شرق و غرب او را کمک کردند و به او کمک تزریق کردند ایستادگی کند و توانسته جلوی حملات ویرانگرانه آن دشمن را سد کند و از کشور و ملت و مرزها و انقلاب خودش دفاع کند، چه غروری بالاتر از این.
آنچه شما ملت بزرگ در این هشت سال انجام دادید پایه‌گذار یک غرور ملی تمام نشدنی و پایان ناپذیر است. مگر هشت سال جنگ شوخی است آنهم اینچنین جنگی، هشت سال مقاومت، هشت سال دفاع مقدس، اگر این دفاع شما نبود می‌دانید چه می‌شد؟ اگر این مبارزه فداکارانه ملت و جوان‌های ما نبود می‌دانید شرق و غرب چه خوابی برای این کشور و انقلاب دیده بودند. اگر این شهدای عزیزی که در طول این هشت سال در راه حراست از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به خاک و خون غلطیدند، اگر این فداکاری را از خودشان نشان نمی‌دادند می‌دانید امروز از انقلاب چه باقی مانده بود؟
اگر این فداکاری را شما نمی‌کردید، اگر خانواده‌های شهدا آن استقامت را نمی‌کردند و اگر شهدای عزیز ما اینگونه در جبهه‌ها حضور پیدا نمی‌کردند و خون خودشان را در راه خدا نمی‌دادند امروز از انقلاب ما هیچ اثری باقی نبود و دشمن بر جان و مال و ناموس این ملت مسلط شده بود. شما توانستید حیات و شرف و استقلال و حیثیت جهانی این ملت را با مقاومت خودتان حفظ کنید.
این کار، کار رزمندگان عزیز ماست و این کار شهدای بزرگوار ماست که امام فرمودند مقامات معنوی و فلسفه شهادت را با این چشم‌های ظاهربین نمی‌شود دید. حقیقت هم همین است شهدای ما توانستند بزرگترین دستاورد اسلامی در طول تاریخ بعد از صدر اسلام تا امروز را با خون خودشان حفظ کنند. آنوقت یک عده یاوه‌گوی دشمن صفت یا ابله و نادان گوشه‌ و کنار پیدا بشوند و بگویند که بله خون شهدا هدر رفت.
شهدا با خون و فداکاری خودشان توانستند اسلام را حفظ و انقلاب را حراست کنند. این عظمتی که امروز این ملت در دنیا دارد و چشم‌های دنیا به سمت این ملت دوخته است بخاطر خون همین شهداست و بخاطر استقامت همین خانواده‌های عزیز شهیدان ما و بخاطر رزم رزمندگان ماست. سپاه، بسیج و ارتش ما توانستند عظمت این ملت را حفظ کنند و این ملت نیروهای مسلح را پشتیبانی کرد و خودش لباس رزم پوشید. این بزرگترین مایه غرور ملی ماست.
یک نکته دیگری که من باید اضافه کنم این است بعضی از این عناصر فرصت‌طلب و بد دل که هیچ وقت با انقلاب و با اسلام آشتی نکردند آنها از این فرصت‌ها خیلی استفاده می‌کنند برای سمپاشی، اینها کسانی هستند که از اول با جنگ مخالف بودند، حالا مومنین حزب‌الله و رزمندگان و پاکباختگان صادق عاشق را مورد خطاب قرار می‌دهند و می‌گویند شما دیدید حالا رسیدید به آن حرف ما، این بسیار ابلهانه است. این مثل این است که کسانی که در جنگ احد خیانت کردند و در جنگ احزاب با پیغمبر در میدان جنگ شرکت نکردند، اینها بیایند در صلح حدیبیه بگویند دیدید که ما آنجا نیامدیم حق با ما بود. این قضیه غیر از آن قضیه است.
آن کسانی که در این چند ساله در بزرگترین حماسه تاریخ این ملت شرکت نکردند تا ابد سرشکسته هستند (تکبیر نمازگزاران و شعار «اماما، اماما فریادت را شنیدیم، به جان و دل خریدیم» و «مرگ بر منافق»).
این تجربه عظیم این ملت یک عده‌ای را برای همیشه و تا ابد سرشکسته کرد، یک عده‌ای را هم برای همیشه و تا ابد سربلند‌ آن کسانی که هشت سال خونین‌ترین تجربه این ملت را دیدند و از کنج عافیت خودشان بیرون نیامدند. اینها تا ابد سرشکسته هستند. اینها خیال نکنند که حالا پذیرش قطعنامه حرف آنها را ثبت کرد، نه حرف آنها به معنای نشانه ننگی بر پیشانی آنها تا ابد باقی خواهد ماند.
آن کسانی که نگاه کردند که جوان‌های پاک و خالص این ملت توی جبهه‌ها می‌روند پرپر می‌شوند و حاضر نشدند یک قدم در این راه بردارند اینها دیگر فرصت هم از دستشان رفت و تا ابد سرشکسته هستند. اما یک عده ای هم تا ابد سربلند هستند. آن مردمی که به ندای امام پاسخ دادند، آنهایی که به ندای انقلاب پاسخ گفتند، آنهایی که هر وقت جبهه به آنها نیاز داشت خودشان را در سنگر حاضر کردند، آنهایی که نگذاشتند اسلام و انقلاب غریب بماند، آنهایی که شهید دادند و سلامتی خود را نثار کردند، آنهایی که مال و وقت خود را دادند و تلاش مناسب را در هر برهه‌ای از زمان انجام دادند آنها در طول تاریخ ما و تا ابد سربلند و سرافرازند. (تکبیر نمازگزاران)
معذرت می‌خواهم از اینکه بحث خیلی طولانی شد، من مطالب فراوانی را دلم می‌خواست با شما در میان بگذارم و نکات گوناگونی را یادداشت کردم که اینجا بگویم لکن الان دیر شده و خطبه عربی را هم باید بخوانم.
پروردگارا به حرمت محمد و آل محمد(ص) پیوند مقدس بین امام و امت را هموار و مستحکم بدار (آمین)
پروردگارا این ذخیره بزرگ الهی، این امام و رهبر بزرگوار و عزیز را برای ما حفظ کن (آمین)
پروردگارا به محمد و آل محمد طعم شیرین پیروزی در میدان‌های گوناگون را برای این ملت به این ملت بچشان (آمین) "
در پایان خطبه دوم نماز، امام جمعه تهران خطبه‌ای به زبان عربی برای برادران و خواهران عرب زبان قرائت نمود

 


  

پرسش از پایان جنگ در واقع به علت آن معطوف نمی‌باشد؛ زیرا هر جنگی در نهایت به پایان می‌رسد. این پرسش از ملاحظات دیگری از جمله نحوه پایان جنگ و مقایسه آن با وضع دیگری ، که می‌توانست جنگ در بستر آن به پایان برسد متأثر است.

اینگونه استدلال می‌شود که اگر قرار بود جنگ با راه حل سیاسی پایان پذیرد، چرا این اقدام پیش از این ، به ویژه پس از فتح خرمشهر انجام نشد؟ هچنین تغییر موقعیت نظامی ایران در ماه‌های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه 598 یک سال پس از تصویب آن ، این سؤال را مطرح کردکه چرا قطعنامه 598 همزمان با تصویب آن در تیرماه 1366 پذیرفته نشد؟
به این سئوال بدین گونه می‌توان پاسخ گفت که، پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران اساسا متأثر از تحولات نظامی در ماه‌های پایانی جنگ بود، که به نحو غیر منتظره‌ای موازنه را به زیان ایران و به نفع عراق تغیر داد. این موضوع به همان اندازه که در تغییر موضع ایران برای پایان دادن به جنگ تأثیر داشت در مطرح کردن پرسش درباره نحوه پایان جنگ نیز اثر گذاشت. منش و بینش سیاسی امام خمینی (ره) و فرصت شناسی ایشان، با توجه به اوضاع داخلی و بین‌المللی ، در پذیرش قطعنامه از مهم‌ترین علل قبول قطعنامه 598 بود. نظر به اینکه ماهیت سیاست عراق و حامیانش خنثی سازی و مهار تهاجمات ایران بود. در نتیجه، به هر نحو از پذیرش برتری ایران و ارائه امتیاز به آن خودداری می‌کردند. و همین سیاست تا اندازه‌ای در طولانی شدن جنگ مؤثر بود. در حالیکه امتیاز دادن به ایران و متقاعد ساختن این کشور می‌توانست برای پایان بخشیدن به جنگ کمک نماید، چنان که تصویب قطعنامه 598 واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت.1
ایران قطعنامه را رسما نپذیرفت ولی آن را رد نیز نکرد و عملا همکاری با دبیرکل سازمان ملل را آغاز کرد. تا علاوه بر چانه‌زنی برای جابجایی بندهای قطعنامه، اجرا شدن آن را ممکن سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آنکه ایران قطعنامه 598 را پذیرفت امکان اجرای آن فراهم شد و تنها تردید عراق در پذیرش قطعنامه و حمله مجدد به ایران اجرای آن را به تأخیر انداخت.

زمینه‌های صدور قطعنامه
در 21 بهمن 1364 رزمندگان اسلام در یک حمله غافلگیرانه، فاو را تصرف کردند، که این امر باعث نگرانی شدید جهان غرب،‌ شوروی سابق و کشورهای ساحلی خلیج‌فارس گردید. آمریکا که به پایداری جمهوری اسلامی ایران مطمئن شد، تصمیم‌ گرفت به هر شکل ممکن خود را به ایران نزدیک کند، از اینجا بود که حادثه رسوایی ایران ـ کنترا اتفاق افتاد. با وجودی که دولت آمریکا به منظور تحریم تسلیحاتی ایران، بر کشورهای دیگر فشار وارد می آورد اما مخفیانه به ایران سلاح ارسال می‌کرد، آمریکاییان دلایل این اقدام را کمک به آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، نزدیکی به دولت ایران، و خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق عنوان کردند. لکن این امر بر روابط آمریکا با دیگر کشورها، خصوصا کشورهای عرب منطقه، تأثیر نامطلوبی گذاشت و آمریکا نیز که از نزدیکی به دولت‌مردان ایران ناامید شده بود در سیاست خود یک چرخش تند و سریع به وجود آورد و سیاست حمایت قاطع از عراق و اعراب ، و مخالفت خصمانه با ایران را پیش گرفت.
آمریکا در همین راستا در دو جبهه وارد عمل شد:
الف) در جبهه نظامی، با تقویت ناوگان خود در خلیج فارس و تشویق متحدان خویش به اعزام ناوهای بیشتر به منطقه، عملا دشواریهایی را برای عملیات ایران بوجود آورد؛ و از سوی دیگر دست عراق را برای هر گونه اقدامی در خلیج فارس باز گذاشت و ا طلاعات نظامی آواکس‌ها و ماهواره‌ها را از وضع جبهه‌ها در اختیار عراق قرار داد.
ب) در جبهه سیاسی نیز به دولت‌ها فشار فزاینده وارد کرد که از فروش اسلحه به ایران جلوگیری کنند، و در شورای امنیت نیز کوشید که کشورهای عضو را به تصویب قطعنامه‌ای درباره تحریم فروش اسلحه به ایران موافق سازد.2
در 16 دی 1365 ایران حمله بزرگ خود را به جنوب بصره در قالب عملیات کربلای 5 آغاز کرد و فشارهای فوق‌العاده سنگینی را به ماشین جنگی دشمن وارد آورد. دکوئیار، دبیر کل سازمان ملل، متعاقب این عملیات از اعضای دائمی شورای امنیت خواست که برای خاتمه دادن به جنگ با یکدیگر همکاری کنند که این امر با پاسخ مثبت سفرای این کشورها روبرو شد. در این مذاکرات، آنها در احتمال این که جنگ تهدیدی علیه صلح باشد» را مورد بررسی قرار دادند تا بدین وسیله راه را برای استفاده از اختیارات مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد هموار کنند».3
پس از شروع مذاکرات، اعضای شورای امنیت در مورد صدور قطعنامه‌ای در راستای فصل هفتم، که چارچوب جدیدی را برای فعالیت‌های دبیرکل و اقدامات پیگیرانه وی از جمله تحریم‌های اقتصادی فراهم می‌کرد، به توافق رسیدند.
از طرفی، وزارت خارجه ایران از پاییز 1365 تا تصویب قطعنامه ، هیأت‌های مختلفی را جهت تأثیرگذاری بر طرح این قطعنامه به کشورهای مختلف اعزام کرد. تا جایی که تهیه کنندگان پیش نویس قطعنامه مجبور شدند در مقابل دیپلماسی فعال ایران بندهای 6، 7 و 8 را در آن بگنجانند، که تا اندازه‌ای متضمن نظرهای ایران بود.4
اما بایستی خاطرنشان ساخت که عامل مهم صدور قطعنامه 598، عملیات‌های متعدد رزمندگان اسلام در خاک عراق بود که شامل مجموعه زنجیره‌ای عملیات کربلا ، فتح و نصر می‌شود.
اگرچه قطعنامه 598 انتظار کامل جمهوری اسلامی ایران را برآورده نکرد، اما در مقایسه با قطعنامه‌های قبلی سازمان ملل از ویژگی‌های خاصی برخوردار بوده است. مخصوصا بند شش قطعنامه که در باب تعیین آغازگر جنگ است، با توجه به اهداف اولیه شورای امنیت در جنگ، برای جمهوری اسلامی ایران پیروزی نسبتا بزرگی به حساب می‌آید؛ زیرا در سایه مقاومت رزمندگان و حرکت دیپلماسی فعال توانسته است شورای امنیت را متقاعد سازد که صلح بدون تعیین متجاوز بر خلاف عدالت و امنیت، و در واقع عین ظلم می‌باشد(متن کامل قطعنامه در پایان مقاله آمده است).

نگاه تحلیل‌گران سیاسی و نظامی به قطعنامه 598
نگاه تحلیل‌گران و کارشناسان مسائل سیاسی و نظامی را می‌توان به دو نگاه مثبت و منفی تقسیم نمود.
الف) نگاه مثبت
تحلیل‌گران مسایل سیاسی و نظامی که به قطعنامه نگاه مثبت داشته و آن را از نظر شکلی و ماهوی برخاسته از اعتقاد شورای امنیت دانسته‌اند، اهم اظهاراتشان عبارتند از:
• قطعنامه 598 تحت عنوان «منازعه بین ایران و عراق» صادر شده است و بر خلاف قطعنامه‌های قبلی اعلان «وضعیت مابین ایران و عراق» نمی‌باشد.
• قطعنامه 598 مفصل‌ترین قطعنامه، و از نظر حجم و عبارت دقیق‌ترین آنها می‌باشد.
• قطعنامه فوق برخاسته از نظر‌ حاکم در شورای امنیت و نگرانی عمیق آن به ادامه جنگ بین ایران و عراق است.
• قطعنامه 598 توصیه نامه نیست بلکه حالت آمرانه بودن آن غالب و قوی است.
• قطعنامه 598 به اتفاق آرا صادر شده است.
• این قطعنامه راه حل جامع بین‌المللی برای برقراری صلح عادلانه و شرافتمندانه در منازعه ایران و عراق است.5
ب) نگاه منفی
اهم اظهارات تحلیل‌گرانی که به قطعنامه نگاه منفی دارند عبارتند از:
الف: اگر قطعنامه 598 از اعتقاد اعضای شورای امنیت برخاسته، چرا این اعتقاد در سال‌های اولیه تجاوز، که افکار جهانی در انتظار تصمیم جدی شورای امنیت بود، برنخاست؟
ب: اگر قطعنامه 598 ناشی از نگرانی عمیق شورای امنیت از ادامه جنگ ایران و عراق است، موقعی که رژیم عراق از زمین و هوا و دریا به خاک کشور ما حمله می‌کرد و زنان و کودکان بی‌دفاع مناطق مرزی ما را به خاک و خون می‌کشید، این نگرانی عمیق بوجود نیامد؟ و چرا هنگامی که رزمندگان اسلام در خاک دشمن با عملیات‌های پی در پی خود در صدد تنبیه متجاوز برآمدند، نگرانی شورای عمیق می‌شود؟
ج: اگر قطعنامه 598 پیام آور صلح عادلانه و شرافتمندانه بود، چرا امام راحل (ره) پذیرش آن را به منزله جام زهر دانست؟ اگر صلح عادلانه است چرا زهر است؟ آیا تحلیل‌گران خوش بین متوجه این تناقض شده‌اند؟
گروهی هم هدف شورای امنیت را در صدور قطعنامه 598 این چنین بیان می‌کنند:
1ـ اعاده حیثیت سازمان ملل متحد در درجه اول به عنوان نهاد حافظ صلح بین‌المللی .
2ـ جلوگیری از سقوط صدام؛ حامیان بین‌المللی صدام به خوبی دریافتند که ایران با تصمیمات تهاجمی خود در جنگ ممکن است رژیم صدام را به سقوط بکشاند، لذا به این نتیجه رسیدند که ایجاد حرکت سیاسی تازه‌ای در منطقه ضروری است تا نقش عملیات رزمندگان ایران را در ایجاد تحولات سیاسی منطقه بی‌اثر نماید.6

جمهوری اسلامی ایران و قطعنامه 598
جمهوری اسلامی ایران در روز صدور قطعنامه طی نامه‌ای که دبیرکل سازمان ملل برای وزیر امور خارجه ارسال کرد ، به طور رسمی از قطعنامه و مفاد آن مطلع شد.
ایران قطعنامه را نه رد کرد و نه پذیرفت. در این راستا، هاشمی رفسنجانی ، جانشین فرماندهی کل قوای وقت، چنین اعلام کرد:
«ما خواستار آن هستیم که اول متجاوز معرفی، و بعد راه برای حل مسائل جدی هموار شود. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابجایی دربندها انجام گیرد، راه هموار خواهد شد».
علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت، نیز عدم مشورت با ایران در مورد تصویب قطعنامه و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ را از دلایل عدم پذیرش قطعنامه ذکر کرد و آن را نشان دهنده خط مشی غیر عادلانه و یک طرفه شورای امنیت دانست. تهران اعتقاد دارد حضور نظامی گسترده آمریکا در خلیج‌فارس و اسکورت کشتی‌های کویتی، با بند پنجم قطعنامه، که از کشورهای جهان خواستار خویشتن‌داری شده بود، تناقض آشکار دارد.
ولایتی تصریح کرد که ما دلیلی نمی‌بینیم قطعنامه‌ای را که برای تحمیل عقاید ناعادلانه و غیر منصفانه است، بپذیریم. او صریحا گفت: «قطعنامه شورای امنیت مود قبول ما نیست».
با توجه به این اظهار نظرها، در بررسی موضع جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه می رسیم که دو نوع برخورد با قطعنامه کاملا قابل تمایز می‌باشد. یک گروه از افراد اعتقاد داشتند که قطعنامه را باید صریحا و کلا رد کرد، یعنی همان رویدادی که در مورد دیگر قطعنامه‌های شورای امنیت اتخاذ کرده بودند. ولی گروه دیگری به سیاست نه رد و نه قبول اعتقاد داشتند. این گروه با توجه به آمریت قطعنامه و صدور آن بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد و لازم الاتباع بودن آن و نیز سیاست‌های هماهنگ شرق و غرب در جهت پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق ، این موضع را نسبت به قطعنامه 598 اتخاذ کرده بودند؛ تا از طرفی با تبلیغات شدیدی که بر اثر رد کردن قطعنامه ناشی می‌شد، مواجه نشوند و از طرف دیگر با تمسک به تقدم بخشیدن به اجرای بند 6 قطعنامه بر دیگری بندهای آن مستمسکی بر عدم پذیرش قطعنامه داشته باشند. مهم‌ترین دلیل اتخاذ این سیاست نسبت به قطعنامه 598، اولا، بدبینی شدیدی بود که ایران به علت سابقه عملکرد شورای امنیت، نسبت به آن داشت؛ به طوری که سکوت معنی‌دار شورا پس از گذشت 7 سال از جنگ تحمیلی، عامل مهمی در تشدید این بدبینی بود. ثانیا، به دلیل موقعیت برتر نظامی خود در جبهه ‌ها در زمان صدور قطعنامه، سعی داشت امتیازات بیشتری به دست آورد.

امام خمینی (ره) و تعیین استراتژی دفاع
پذیرش قطعنامه 598 و تغییرات استراتژی دفاع از داخل که اتخاذ آن حتمی می‌نمود، مقوله‌ای بود که اعلام آن برای افکار مردم، خصوصا احساسات پاک و پر شور رزندگان ما کاملا قابل توجیه نبود و به زمینه‌سازی در فاصله زمانی مناسب نیاز داشت، و از طرف دیگر نیز به لحاظ شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی ایجاد شده ، ولی تطویل زمان می‌توانست هر روزش به ضرر ما باشد، مضافا اینکه امام در بیان سیاستهای عمومی و کلان خود پیرامون انقلاب اسلامی هیچ ملاحظه و رودربایستی با کسی نداشت. در چنین اوضاع و احوال امام خمینی(ره) که تعیین کننده خط مشی دفاعی در طول هشت سال دفاع مقدس بود، تصمیم گرفت پس از اعلان پذیرش رسمی قطعنامه از سوی مسوولین حرف آخر با مردم را در مورد جنگ نیز خود بزند.
دفاع از دیدگاه امام راحل (ره) را می‌توان به دو نوع دائمی و غیر دائمی تقسیم کرد:
استراتژی «دائمی» یا «کلی» که حفظ اسلام و مصالح مسلمین می‌باشد، استراتژی «غیردائمی» که اتخاذ شیوه دفاع در جهت حفظ اسلام است، یعنی اگر دشمن با ابزار نظامی به جنگ ما می‌آید، لزوما ما هم باید با ابزار و ادوات نظامی دفاع کنیم؛ یا اگر دشمن با ابزارهای فرهنگی و سیاسی به میدان می‌آید ما هم باید با ابزار فرهنگی و شیوه‌های سیاسی مناسب از خود دفاع کنیم و همه این شیوه‌ها باید در راستای استراتژی کلی حفظ اسلام و مصلحت جامعه باشد. از این رو دشمن تا زمانی که در جبهه‌های نظامی به ما حمله می‌کرد، وظیفه ما دفاع نظامی بود و هنگامی که پس از صدور قطعنامه 598 استراتژی ضربه را از جبهه نظامی به جبهه سیاسی کشاند ما هم لازم بود متناسب با این جبهه، شیوه دفاعی اتخاد می‌کردیم. به همین دلیل امام راحل (ره) فرمود که من به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده تا چند روز قبل معتقد بودم و اکنون به دلیل حوادث پیش آمده و ... با قبول قطعنامه موافقت می‌کنم.8
اگرچه امام (ره) با قبول قطعنامه، موقعیت نظام جمهوری اسلامی را در شرایط بوجود آمده حفظ کرد و پس از هشت سال مبارزه، دشمن را از اشغال حتی یک وجب خاک ایران ناامید کرد که در تاریخ جنگ‌ها بی‌سابقه است، لکن این تصمیم به منزله پایان مبارزه نبود، بلکه تغییر استراتژی و اتخاذ شیوه جدیدی از مبارزه در جبهه سیاسی بوده است. به طوری که ایشان در این زمینه فرمودند: «قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنا حل مسأله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه‌های تبلیغاتی جهان‌خواران علیه ما کند شده است».9

علل قبول قطعنامه از سوی امام (ره)
امام خمینی (ره) پس از قبول قطعنامه 598 در جهت حفظ و استحکام نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران ، خطاب به ملت ایران در رابطه با اتخاذ این تصمیم، اینچنین فرمودند:
در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم؛ ولی به واسطه‌ی حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم. و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره‌ چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم ....
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه‌های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده‌اند، تشکر و قدردانی می‌کنم. و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می‌کنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسأله را مطرح نمایند که ثمره خون‌ها و شهادت‌ها و ایثارها چه شد. اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمی‌دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‌ای وارد نمی‌سازد....
خداوندا ، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! ‌خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشیده‌ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمسازی می‌کنم ....
اکیدا به ملت عزیز ایران سفارش می‌کنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسأله جنگ نیست، و هنوز دشمن از شرارت‌ها دست بر نداشته است؛ و چه بسا با بهانه‌جویی‌ها به همان شیوه‌های تجاوزگرایانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم، و ملت ما هم نباید فعلا مسأله را تمام شده بداند... در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد ....
من باز می‌گویم که قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکته‌ای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران با اتکای خود تصمیم گرفته‌اند و کسی یا کشوری در این امر مداخله نداشته است .... 10
امام(ره) در ادامه میفرمایند: ما در چارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فکر می‌کنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست، ولی سلحشوران ارتش اسلام باید خود را آماده کنند که اگر دشمن دست به حملاتی زد، جواب مناسبی به آن بدهند.11
همانطور که ذکر گردید امام خمینی (ره) با درایت و هوشیاری و بصیرت و آگاهی کامل از مسائل داخلی و بین‌المللی قطعنامه 598 را بر خلاف قطعنامه‌های قبلی شورای امنیت در مورد پایان جنگ و برقراری آتش بس، پذیرفت. قبول این قطعنامه فقط با هدف حفظ اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران در برابر حملات و آسیب‌های دشمنان اسلام و مستکبرین بود. درک و فهم اتخاذ چنین تصمیمی از سوی امام (ره) تنها با قرار گرفتن در ظرف زمانی تصویب قطعنامه و اوضاع داخلی و بین‌المللی آن زمان اماکن پذیر می‌باشد.

متن قطعنامه 598
قطعنامه 598 دارای یک مقدمه و ده بند است که در جلسه 2570 شورای امنیت با اتفاق آراء به تصویب رسید. بندهای قطعنامه بر اساس مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل متحد به شرح زیر می‌باشد:
1ـ مطالبه می‌کند که به عنوان اولین قدم به سوی یک حل و فصل از طریق مذاکره، ایران و عراق به یک آتش بس فوری اقدام کنند و تمام عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا متوقف کنند و همچنین تمام نیروها را بی‌درنگ تا سرحدات شناخته شده بین‌المللی باز گردانند.
2ـ از دبیرکل درخواست می‌شود که گروهی از ناظران سازمان ملل متحد را برای تأیید، تحکیم، نظارت بر آتش‌بس ، و عقب‌نشینی به مرزها اعزام کند. به علاوه از دبیرکل درخواست می‌شود که ترتیبات ضروری را برای مشاوره با طرفین انجام دهد و گزارش آن را به شورای امنیت تسلیم کند.
3ـ شورا اصرار دارد که پس از توقف مخاصمات فعال، بلادرنگ اسرای جنگی را بر اساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949 آزاد کند و عودت داده شوند.
4ـ از ایران و عراق دعوت می‌شود که با دبیرکل در خصوص به اجرا در آوردن این قطعنامه و در کوشش‌های میانجیگرانه برای کسب یک حل و فصل جامع، عادلانه ، شرافتمندانه و مورد قبول طرفین در مورد تمام موضوعات مهم، بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همکاری کنند.
5ـ از تمامی دولت‌های دیگر دعوت می‌شود که حداکثر خویشتن‌داری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است به تصاعد و گسترش بیشتر مخاصمه منجر شود، احتراز جویند و بدین گونه به اجرا در آوردن قطعنامه حاضر را تسهیل کنند.
6ـ از دبیرکل درخواست می‌شود که ضمن مشورت با ایران و عراق، مسأله تفویض کار تحقیق در باب مسئولیت مخاصمه به هیأتی بی‌طرف را بررسی کند و در حداقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد.
7ـ عظمت خسارات وارده در خلال مخاصمه و نیاز به کوشش در جهت نوسازی با امدادهای بین‌المللی درخور، زمانی که مخاصمه پایان پذیرد، تصدیق می‌شود و در همین خصوص از دبیرکل درخواست می‌شود که هیأتی از کارشناسان را برای پژوهش در باب مسأله نوسازی تعیین کند و به شورای امنیت گزارش دهد.
8ـ به علاوه از دبیرکل درخواست می‌شودکه با مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، طرق افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.
9ـ از دبیرکل درخواست می‌شود که شورای امنیت را در مورد به اجرا در آوردن این قطعنامه به طور مداوم مطلع کند.
10ـ شورای ا منیت تصمیم دارد که برای در نظر گرفتن اقدامات بیشتر و تضمین اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتی تشکیل دهد.12

پی نوشتها
1- جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
محمد درودیان ، پرسش‌های اساسی جنگ، تهران : مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ، 1380.
2 - منوچهر پارسا دوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، تهران: شرکت سهامی انتشار، بهار 1371 ، ص 674.
3 - کامرون هیوم ، سازمان ملل متحد، ایران و عراق، ترجمه هوشنگ راسخی عزمی ثابت ، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه 1376، صص 15-214.
4 - علی‌اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 204.
5 - اسماعیل منصوری لاریجانی ، تاریخ دفاع مقدس ، تهران : انتشارات اسلیمی ، 1380، صص 210-211.
6 - همان ، ص 212.
7 - علی‌اکبر ولایتی ، پیشین ، ص 221.
8 - اسماعیل منصوری لاریجانی ، پیشین ص 218.
9 - روزنامه اطلاعات ، 30/3/1367.
10 - پیام به ملت ایران ، 29/4/1367 ، صحیفه امام ، جلد 21 ، صص 92-96.
11 - بیانات خطاب به فرمانده سپاه ، 31/4/1367 ، صحیفه امام ، جلد 21 ، ص 101.
12 - اسماعیل منصوری لاریجانی ، پیشین ، صص 209-210.


  

وصیت امام

على علیه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست به گریبان بود، او شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله در فراش آن حضرت که قرار بود شجاعان قبائل عرب آن را زیر شمشیرها بگیرند آرمیده بود، على علیه‌السلام در غزوات اسلامى همواره دم شمشیر بود و حریفان و مبارزان وى قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند، او می‌فرمود براى من فرق نمی‌کند که مرگ به سراغ من آید و یا من به سوى مرگ روم بنابر این براى او هیچگونه جاى ترس نبود، على علیه السلام وصیت خود را به حسنین علیهماالسلام چنین بیان فرمود:

"اوصیکما بتقوى الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما، و لا تأسفا على شى‏ء منها زوى عنکما..."(4) ؛ شما را به تقوى و ترس از خدا سفارش می‌کنم و این که دنیا را نطلبید اگر چه ‏دنیا شما را بخواهد و به آنچه از (زخارف دنیا) از دست شما رفته باشد تأسف مخورید و سخن راست و حق گوئید و براى پاداش (آخرت) کار کنید، ستمگر را دشمن باشید و ستمدیده را یارى نمائید.

شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر که را که نامه من به او برسد به تقوى و ترس از خدا و تنظیم امور زندگى و سازش میان خودتان سفارش می‌کنم زیرا از جد شما پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود سازش دادن میان دو تن (از نظر پاداش) بهتر از تمام نماز و روزه (مستحبى) است، از خدا درباره یتیمان بترسید و براى دهان آنها نوبت قرار مدهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه باشند) و در اثر بى‌توجهى شما در نزد شما ضایع نگردند، درباره همسایگان از خدا بترسید که آنها مورد وصیت پیغمبرتان هستند و آن حضرت درباره آنان همواره سفارش می‌کرد تا این که ما گمان کردیم براى آنها (از همسایه) میراث قرار خواهد داد. و بترسید از خدا درباره قرآن که دیگران با عمل کردن به آن بر شما پیشى نگیرند، درباره نماز از خدا بترسید که ستون دین شما است و درباره خانه پروردگار (کعبه) از خدا بترسید و تا زنده هستید آن را خالى نگذارید که اگر آن خالى بماند (از کیفر الهى) مهلت داده نمی‌شوید و بترسید از خدا درباره جهاد با مال و جا ن و زبانتان در راه خدا، و ملازم همبستگى و بخشش به یکدیگر باشید و از پشت کردن به هم و جدائى از یکدیگر دورى گزینید، امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید (و الا) اشرارتان بر شما حکمرانى کنند و آنگاه شما (خدا را براى دفع آنها می‌خوانید) و او دعایتان را پاسخ نگوید.

اى فرزندان عبدالمطلب مبادا به بهانه این که بگوئید امیرالمؤمنین کشته شده ا ست در خون‌هاى مردم فرو روید و باید بدانید که به عوض من کشته نشود مگر کشنده من، بنگرید زمانی که من از ضربت او مردم شما هم به عوض آن، ضربتى به وى بزنید و او را مثله نکنید که من از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود از مثله کردن اجتناب کنید اگر چه نسبت به سگ آزار کننده باشد.

على علیه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب 19 رمضان تا اواخر شب 21 در خانه بسترى بود و در این مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضى از اصحابش ‏نیز جهت عیادت به حضور وى مشرف می‌شدند و در آخرین ساعات زندگى او از کلمات گهربارش بهره‏مند می‌گشتند از جمله پندهاى حکیمانه او این بود که فرمود: انا بالامس صاحبکم و الیوم عبرة لکم و غدا مفارقکم؛ من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت می‌کنم.

مقدارى شیر براى على علیه السلام حاضر نمودند کمى میل کرد و فرمود به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت و شکنجه نکنید اگر من زنده ماندم خود، دانم و او و اگر درگذشتم فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربت بیشتر به من نزده است و رو به فرزندش حسن علیه السلام نمود و فرمود:

یا بنى انت ولى الامر من بعدى و ولى الدم فان عفوت فلک و ان قتلت فضربة مکان ضربة؛ پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر به قتل رسانى در برابر یک ضربتى که به من زده است یک ضربت به او بزن.

چون على علیه السلام در اثر سمى که به وسیله شمشیر از راه خون وارد بدن نازنینش شده بود بی‌حال و قادر به حرکت نبود لذا در این مدت نمازش را نشسته می‌خواند و دائم در ذکر خدا بود، شب 21 رمضان که رحلتش نزدیک شد دستور فرمود براى آخرین دیدار اعضاى خانواده او را حاضر نمایند تا در حضور همگى وصیتى دیگر کند.

اولاد على علیه السلام در اطراف وى گرد گشتند و در حالی که چشمان آنها از گریه سرخ شده بود به وصایاى آن جناب گوش می‌دادند، اما وصیت او تنها براى اولاد وى نبود بلکه براى تمام افراد بشر تا انقراض عالم است زیرا حاوى یک سلسله دستورات اخلاقى و فلسفه عملى است و اینک خلاصه آن:

ابتداى سخنم شهادت بیگانگى ذات لایزال خداوند است و بعد به رسالت محمدبن عبدالله صلى الله علیه و آله که پسر عم من و بنده و برگزیده خداست، بعثت او از جانب پروردگار است و دستوراتش احکام الهى است، مردم را که در بیابان جهل و نادانى سرگردان بودند به صراط مستقیم و طریق نجات هدایت فرموده ‏و به روز رستاخیز از کیفر اعمال ناشایست بیم داده است.

اى فرزندان من، شما را به تقوا و پرهیزکارى دعوت می‌کنم و به صبر و شکیبائى در برابر حوادث و ناملایمات توصیه می‌نمایم پاى بند دنیا نباشید و بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، شما را به اتحاد و اتفاق سفارش می‌کنم و از نفاق و پراکندگى بر حذر می‌دارم، حق و حقیقت را همیشه نصب العین قرار دهید و در همه حال چه هنگام غضب و اندوه و چه در موقع رضا و شادمانى از قانون ثابت عدالت پیروى کنید.

اى فرزندان من، هرگز خدا را فراموش مکنید و رضاى او را پیوسته در نظر بگیرید با اعمال عدل و داد نسبت به ستمدیدگان و ایثار و انفاق به یتیمان و درماندگان، او را خشنود سازید، در این باره از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود هر که یتیمان را مانند اطفال خود پرستارى کند بهشت خدا مشتاق لقاى او می‌شود و هر کس مال یتیم را بخورد آتش دوزخ در انتظار او می‌باشد.

در حق اقوام و خویشاوندان صله رحم و نیکى نمائید و از درویشان و مستمندان دستگیرى کرده و بیماران را عیادت کنید، چون دنیا محل حوادث است بنابر این خود را گرفتار آمال و آرزو مکنید و همیشه در فکر مرگ و جهان آخرت باشید، با همسایه‏هاى خود به رفق و ملاطفت رفتار کنید که از جمله توصیه‏هاى پیغمبر صلى الله علیه و آله نگهدارى حق همسایه است. احکام الهى و دستورات شرع را محترم شمارید و آنها را با کمال میل و رغبت انجام دهید، نماز و زکوة و امر به معروف و نهى از منکر را بجا آورید و رضایت خدا را در برابر اطاعت فرامین او حاصل کنید.

اى فرزندان من، از مصاحبت فرو مایگان و ناکسان دورى کنید و با مردم صالح و متقى همنشین باشید، اگر در زندگى امرى پیش آید که پاى دنیا و آخرت شما در میان باشد از دنیا بگذرید و آخرت را بپذیرید، در سختی‌ها و متاعب روزگار متکى به خدا باشید و در انجام هر کارى از او استعانت جوئید، با مردم به رأفت و مهربانى و خوشروئى و حسن نیت رفتار کنید و فضائل نفسانى مخصوصا تقوا و خدمت به نوع را شعار خود سازید، کودکان خود را نوازش کنید و بزرگان و سالخوردگان را محترم شمارید. اولاد على علیه السلام خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوى آنها را فشار می‌داد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش می‌دادند، تا این قسمت از وصیت على علیه السلام درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردى را به حد نهائى کمال می‌رساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه‏اى چشمان خدابین خود را نیمه باز کرد و فرمود: اى حسن سخنى چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلى گمنام به خاک سپار تا کسى از آن آگاه نشود.

عموم بنى‏هاشم مخصوصا خاندان علوى در عین خاموشى گریه می‌کردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونه‏هایشان فرو می‌غلطید، حسن علیه السلام که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه، امام علیه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود على علیه السلام فرمود اى پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردبارى توصیه می‌کنم.

سپس فرمود از محمد هم مواظب باشید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.

على علیه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظه‏اى تکانى خورد و به حسین علیه السلام فرمود پسرم زندگى تو هم ماجرائى خواهد داشت فقط صابر و شکیبا باش که ان الله یحب الصابرین .

 

آخرین لحظات مولا

در این هنگام على علیه السلام در سکرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مبارکش بآهستگى فرو خفت و در آخرین نفس فرمود:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

پس از اداى شهادتین آن لب‌هاى نیمه باز و نازنین به هم بسته شد و طایر روحش به اوج ملکوت اعلا پرواز نمود و بدین ترتیب دوران زندگى مردى که در تمام مدت ‏عمر جز حق و حقیقت هدفى نداشت به پایان رسید. (1)

هنگام شهادت سن شریف على علیه السلام 63 سال و مدت امامتش نزدیک سى سال و دوران خلافت ظاهریش نیز در حدود پنج سال بود. امام حسن علیه السلام به اتفاق حسین علیه السلام و چند تن دیگر به تجهیز او پرداخته و پس از انجام تشریفات مذهبى جسد آن حضرت را در پشت کوفه در غرى که امروز به نجف معروف است دفن کردند و همچنان که خود حضرت امیر علیه السلام سفارش کرده بود براى این که دشمنان وى از بنى امیه و خوارج جسد آن جناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمایند محل قبر را با زمین یکسان نمودند که معلوم نباشد و قبر على علیه السلام تا زمان حضرت صادق علیه السلام از انظار پوشیده و مخفى بود و موقعی که منصور دوانقى دومین خلیفه عباسى آن حضرت را از مدینه به عراق خواست هنگام رسیدن به کوفه به زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام رفته و محل آن را مشخص نمود.

 

آشکار شدن قبر مخفی حضرت علی علیه السلام

در مورد پیدایش قبر على علیه السلام شیخ مفید هم روایتى نقل می‌کند که عبدالله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شکار از کوفه بیرون رفتیم و در پشت کوفه به غریین رسیدیم، در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شکار آنها سگ‌هاى شکارى و بازها را به سوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند کارى بکنند و آهوان به تپه‏اى که در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم که بازها به کنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند، هارون از این حادثه تعجب کرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها به سوى آنها پرواز کرده و سگها هم به طرف آنها دویدند آهوان مجددا به فراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تکرار شد! هارون گفت زود بروید و هر که را در این حوالى پیدا کردید نزد من آورید، و ما رفتیم و پیرمردى از قبیله بنى‌اسد را پیدا کردیم و او را نزد هارون آوردیم، هارون گفت اى شیخ مرا خبر ده که این تپه چیست؟ آن مرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم! هارون گفت من با خدا عهد می‌کنم که ترا از مکانت بیرون ‏نکنم و به تو آزار نرسانم. شیخ گفت پدرم از پدرانش به من خبر داده است که قبر على بن ابیطالب در این تپه است و خداى تعالى آن را حرم امن قرار داده است چیزى آنجا پناهنده نشود جز این که ایمن گردد!

هارون که این را شنید پیاده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را به خاک آن مالید و گریست و سپس (به کوفه) برگشتیم.(6)

در مورد مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام حکایتى آمده است که نقل آن در اینجا خالى از لطف نیست:

سلطان سلیمان که از سلاطین آل عثمان و احداث کننده نهر حسینیه از شط فرات بود چون به کربلاى معلى می‌آمد به زیارت امیرالمؤمنین مشرف می‌شد، در نجف نزدیکى بارگاه شریف علوى از اسب پیاده شد و قصد نمود که محض احترام و تجلیل تا قبه منوره پیاده رود.

قاضى عسکر که مفتى جماعت هم بوده در این سفر همراه سلطان بود، چون از اراده سلطان با خبر گشت با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابیطالب مرده است تو چگونه از جهت درک زیارت او پیاده رفتن را عزم نموده‏اى؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولایت عناد و عداوت داشت) در این خصوص قاضى با سلطان مکالماتى نمود تا این که گفت اگر سلطان در گفته من که پیاده رفتن تا قبه منوره موجب کسر شأن و جلال سلطان است تردیدى دارد به قرآن شریف تفأل جوید تا حقیقت امر مکشوف گردد، سلطان سخن او را پذیرفت و قرآن مجید را در دست گرفته و تفال آن را باز نمود و این آیه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوى. سلطان رو به قاضى نمود و گفت سخن تو برهنگى پاى ما را مزید بر پیاده رفتن نمود پس کفش‌هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طوری که پایش در اثر ریگ‌ها زخم شده بود. پس از فراغت از زیارت، آن قاضى عنود پیش سلطان آمد و گفت در این شهر قبر یکى از مروجین رافضى‏ها است خوبست که قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان‌هاى پوسیده او حکم فرمائى!!

سلطان گفت نام آن عالم چیست؟ قاضى پاسخ داد نامش محمدبن حسن طوسى است.

سلطان گفت این مرد مرده است و خداوند هر چه را که آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او می‌رساند قاضى در نبش قبر مرحوم شیخ طوسى مکالمه زیادى با سلطان نمود بالاخره سلطان دستور داد هیزم زیادى در خارج نجف جمع کردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در میان آتش انداختند و خداوند تبارک و تعالى آن ملعون را در آتش دنیوى قبل از آتش اخروى معذب گردانید. (7)

همچنین صاحب منتخب التواریخ از کتاب انوار العلویه نقل می‌کند که وقتى نادرشاه گنبد حرم حضرت امیر علیه السلام را تذهیب نمود از وى پرسیدند که بالاى قبه مقدسه چه نقش کنیم؟ نادر فورا گفت: یدالله فوق ایدیهم. فرداى آن روز وزیر نادر میرزا مهدیخان گفت نادر سواد ندارد و این کلام به دلش الهام شده است اگر قبول ندارید بروید مجددا سؤال کنید لذا آمدند و پرسیدند که در فوق قبه مقدسه چه فرمودید نقش کنیم؟ گفت همان سخن که دیروز گفتم (8) !

بارى حسنین علیهماالسلام و همراهان پس از دفن جنازه على علیه السلام به کوفه برگشتند و ابن ملجم نیز همان روز (21 رمضان) به ضرب شمشیر امام حسن علیه السلام مقتول و راه جهنم را در پیش گرفت.

 

پى‏نوشت‌ها:

(1) طبیب بایستى به معاویه می‌گفت تو که چند لحظه تحمل یک قطعه آهن سرخ شده را ندارى پس در نتیجه طغیان و ریختن این همه خون مردم چگونه براى همیشه تحمل آتش سوزان دوزخ را خواهى نمود؟ این نیست جز این که تو به روز جزا ایمان نیاورده‏اى! مؤلف.

(2) بنا به روایت شیخ مفید ابن ملجم و همراهانش در داخل مسجد نزدیک در ورودى کمین کرده و به محض ورود على علیه السلام شمشیرهاى خود را غفلة بر آن حضرت فرود آوردند شمشیر شبیب به طاق مسجد گرفت ولى شمشیر عبدالرحمن به فرق مبارک وى اصابت نمود.

(3) سوره مبارکه طه آیه 55 .

(4) نهج البلاغه .

(5) مقاتل الطالبیین ارشاد مفید/ اعلام الورى/ کشف الغمه/ بحار الانوار جلد 42/ اثبات الوصیه مسعودى.

(6) ارشاد مفید جلد 1 باب 1 فصل 6 حدیث 4 .

(7) کتاب رنگارنگ جلد 1.

(8) منتخب التواریخ، ص 142.

 نقل ازhttp://golezahra.mihanblog.com/post/270


  

بنام خدا


 


حاج همّت همیشه مسائل شرعی را رعایت می کرد. یکی از همین مسائل، اطاعت از دستور فرماندهان رده بالاتر بود؛ حتی اگر انجام این دستورها سخت و گاهی ناممکن به نظر می رسید. در جریان عملیات خیبر، موانع دشمن در قسمت پل طلائیه ـ که قرار بود لشگر عملیات کند ـ خیلی زیاد بود. نیروهای ما ابتدا پس از میدان مین، باید از یک کانال آب ـ( به عمق دو متر و نیم و پهنای پنجاه متر) می گذشتند. بعد، سنگرهای کمین دشمن و سیم خاردار بود. افزون بر اینها برجکهایی وجود داشت که در هر کدام، یک مسلسل دوشکا و تعدادی از افراد دشمن بودند. تازه بعد از همه اینها به خط اصلی دشمن می رسیدیم. گذشتن از همه این موانع، کار خیلی سختی بود؛ ولی چاره‌ای نبود؛ باید این قسمت را آزاد می کردیم تا بتوانیم جزیره های مجنون را (که وسط نیروهای ما فتح شده بود؛ ولی راه زمینی نداشت) حفظ کنیم. به خاطر اهمیت کار، حاج همّت به خط مقدّم جبهه و به نقطه رهایی رفته بود. فرماندهان قرارگاه ایشان را احضار کرده بودند و چون ایشان در قرارگاه نبود، نامه ای به دست من دادند تا در خط به ایشان برسانم. با زحمت زیاد، خود را به ایشان رساندم و نامه را به دستش دادم. نامه را گرفت و با یک چراغ قوه، پشت جیپ رفت و مخفیانه نامه را باز کرد و خواند. بعد که برگشت گفت: «فلانی، دستور شرعی داده اند که باید نیروها هر جور شده از کانال آب رد شوند. باید حتماً امشب عملیات کنیم، اگر چه کار سختی است! حتی اگر شده از روی من هم رد شوند، باید امشب بچّه‌ها بروند و کانال را بگیرند؛ چون امر،‌امر فرماندهی است و امر فرماندهی، امر امام است.»

 

نقل از http://hemat.parsiblog.com/


88/5/31::: 9:0 ع
نظر()
  
<      1   2   3   4   5   >>   >