دیدگاه مقام معظم رهبری درباره رزمندگان دفاع مقدس |
بی شک یکی از کسانی که بیشترین انس و قرابت را با فرهنگ جهاد و شهادت و روحیات رزمندگان اسلام داراست، شخص مقام معظم رهبری است.روحیه شهادت طلب ایشان به شهادت همراهان و دوستانشان و حضور مستقیم ایشان در خطوط مقدم جبهه های نبرد موید همین امر است. آنچه خواهید خواند جملاتی است از ایشان در معرفی و توصیف رزمندگان اسلام: *مرز افسانه و حقیقت
|
بسیج و بسیجی از دیدگاه امام خمینی ((ره))
*ارتش بیست میلیونی (بسیج) فرمول دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی است. سنگ بنای بسیج بر حکم فقهی و جهادی استوار است؛ جهادی که مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی و جهان گشایی.
*اندیشه امام(ره) : بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست که فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست.
*امام خمینی(ره) در مورد بسیجیان قهرمان فرمودند:« شما آیینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید. شما یادگاران و همسنگران و فرماندهان و مسؤولان بیداردلانی بوده اید که امروز در قرارگاه محضر حق مأوا گزیده اند. من به طور جد و اکید می گویم که انقلاب و جمهوری اسلامی و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که بحث از بزرگ ترین سنگرهای دفاع از ارزش های الهی نظام ما بوده و خواهد بود، به وجود یکایک شما نیازمند است چه صلح باشد و چه جنگ.»
*امام خمینی(ره) در مورخ 2/9/67 در هفته بسیج درباره خطر غفلت از بسیجیان و روحیه بسیجی گری به مسؤولان پیامی را صادر می فرمایند.
ایشان فرمودند:« من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم که اگر مسؤولان نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. بار دیگر تأکید می کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی (بسیج) سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت. من از تمامی بسیجیان خصوصاً از فرماندهان عزیز آن تشکر می کنم و از دعای خیر برای این فرزندان با وفای اسلام غفلت نخواهم نمود».
*بار دیگر تأکید میکنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت.
جهاد از دیدگاه اسلام و تضادهای آن با تروریسم
نویسنده: یعقوب نعمتی وروجنی
با بررسی ایدئولوژی گروه های تروریستی و تندرویی مانند وهابیون والقاعده می بینیم که اینان، به دنبال توجیه اقدامات خود با توسل به مفهوم جهاد هستند. پس ضروری است که مفهوم و معنای واقعی جهاد از دیدگاه اسلام را مشخص سازیم و سپس ببینیم که آیا فریضه جهاد، می تواند مجوزی برای توسل به ترور باشد یا نه ؟
تلاش داریم تا با استناد به قرآن و آثار و نظرات اندیشمندان و عالمان برجسته مسلمان، چه سنی و چه شیعه، مفهوم واقعی جهاد را بشکافیم وصحت وسقم ادعاهای گروه های تروریستی اسلامگرا درباره عمل به فریضه جهاد را در حد وسع و صلاحیت و توان علمی خود بسنجیم.
الف-معنای جهاد
جهاد در لغت از “جهد” مشتق شده که به معنی غایت مشقت یا سخت کوشی است و در اصطلاح فقها چنین تعریف شده است: گذشتن از مال و جان در راه بالا بردن کلمه اسلام و برپاداشتن شعائر ایمان.
مجاهد به کسی میگویند که هر آنچه را که از قدرت و توان و طاقت و نیرو به کف دارد، تا آخرین حد وسعت و امکاناتش در راه هدف خود به کار گیرد و درمعنایی دیگر، کسی را گویند که باطیب خاطر در فراخنای دشواریها گام بگذارد و برای رسیدن به هدف خود، در سنگلاخ هستی پیش تازد و سرفرازی خود را در عرصه پیکارها جستجو کند.
از نظر شرعی نیز میتوان جهاد رابه دوصورت بررسی کرد: سعی و کوشش با صرف مال و ثروت و جان و بهکارگرفتن تمام امکانات-گذشتن از مال و صرف تمام نیروها و تحمل سختیها در راه رسیدن به هدف و مقصود. ولی در هر صورتمعنی جهد از لحاظ شرعی این است که انسان با گذشتن از جان و مال خویش، در راه برتری توحید وکلمه اسلام و پایداری رسالت اسلامی و اقامه شعائر و ایمان و برافراشتن پرچم دین الهی، با تمامی امکانات خود تلاش و مبارزه کند. پس جهاد عبارتست از ایثار جان و مال در راه اعتلای پایگاه اسلام و پایداری در راه اقامه شعائر دینی.
ب-انواع جهاد
در یک تقسیم بندی کلی، جهاد را به دوصورت اصغر و اکبر تقسیم بندی کردهاند. بدین معنی که جهاد با کفار و مشرکین در یاری اسلام و اعتلای کلمه الله را جهاد اصغر مینامند و جهاد با نفس اماره ولوامه در یاری نفس مطمئنه را جهاد اکبر مینامند. طبق روایتی از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایشان به بعضی از صحابه که از غزوه ای برگشته بودند فرمود؟ “ رجعتم من الجهاد الاصغر علیکم بالجهاد الاکبر”. علامه شیخ محمود شلتوت، رئیس سابق جامعه الازهر در قاهره، با توجه به آیات قرآنی که درباره جنگ و جهاد وارد شده، جنگ را به دو نوع تقسیم بندی میکنند، یکی جنگ مسلمانان با مسلمانان ودیگر جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان.
از نظر ایشان، جنگ مسلمانان با مسلمانان، از امور داخلی امت و از ضروریات و لوازم حیاتی یک ملت است و قرآن سیاست و عقوبت را هنگام سرکشی و طغیان تجویز کرده تا نظم اجتماعی به هم نخورد و قدرت مملکت تضعیف نشود و از ستم وبیدادگری جلوگیری گردد. درقرآن نیز در سوره حجرات آیات 10و9 آمده است که اگر دو دسته از مومنان به جنگ برخاستند آنان را به صلح دعوت کنید و هرگاه یکی از آن دو، دست ستم گشود و از کشتار بازنگشت با آنان بجنگید تا به امر خداوند که صلح است باز گردند. مشاهده میشود که فلسفه این جنگ، حاکمیت عدالت مطلق و جلوگیری از پایمال گشتن آزادی و آسایش و ممانعت از سرکشی وسلب امنیت و نظم عمومی است.
ایشان در مورد نوع دوم جنگ، یعنی جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان، پس از ذکر شمه ای از دشواری زندگی و سختیهای مسلمین درمکه ورنج و فشارهایی که دستگاه ظلم بر آنان وارد میکرد و توصیه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به بردباری و آرامش، به چگونگی نزول اولین فرمان جنگ وقیام از جانب خدا در سوره حج آیات 40و41، اشاره کرده و مینویسند که این آیات مشتمل بر تجویز جنگ است وعلت آن را اذلال مسلمانان و ستمی که بر آنان میرفت و تبعید و تخویف وسلب آزادی درعقیده ودیگر ستمهای ایشان، بیان کرده است. این تجویز موافق سنت تدافع ومقابله با زورگویی و فزون طلبی و ستمگری است که هدف از این جنگ، این است که توازن اجتماعی محفوظ بماند و سرکشان سرکوب گردند و همگان از آزادی عقیده و ایمان بهرهمند گردند. ایشان با ذکر مثالهایی دیگر از آیات قرآن درمورد جنگ، نتیجه میگیرند که این آیات با اینکه متضمن بیان مبادی و علل جنگ وغایت و نتیجه آن است ولی هرگز اشاره ای به اکراه بر قبول دعوت دین نشده و سبب عمده در تجویز جنگ، دفع ستم و رفع ظلم از مسلمین بوده است.
ایشان در مجموع، درباره مبحث جهاد و جنگ از دیدگاه قرآن واسلام، به نتایج زیر رسیده اند: در قرآن کریم، یک آیه هم نمیتوان یافت که دلالت یا اشارتی داشته باشد که باید به جنگ برخاست وبا کشتار مردم را مجبور کرد به اسلام بگروند و به اکراه ایمان آورند-سبب تجویز جنگ در اسلام فقط مبارزه با ستمگری و ایجاد آزادی عقیده و ایمان است-در هرجا که اسلام، جنگ را روا شمرده، از آزمندی و استثمار و ایجاد محدودیت برای ضعیفان منع کرده است و توصیه نموده به صلح گرایند و آرامش بهوجود آورند -پرداخت مالیات و جزیه در عوض خون یا عقیده کافر، به منظور خضوع ایشان و پیشگیری از آزار و اخلالگری آنها و متابعت از قوانین ومشارکت در نظامات دولت اسلامی است.
از نگاهی دیگر، جهاد را به دو نوع دفاعی و ابتدایی تقسیم بندی میکنند. جهاد دفاعی بدین معناست که زمانی که جامعه اسلامی از سوی دشمنان مورد تهدید و حمله قرار گرفت برای دفاع اقدام شود. جهاد ابتدایی یعنی دستزدن به جهاد پیش از آنکه از جانب قدرتی خطر و تهدیدی در کار باشد، به قصد گسترش اسلام و استقرار شعائر مذهبی و نجات بشریت از ورطه گمراهی و جهالت.
استاد شهید مرتضی مطهری، ماهیت جهاد را دفاع میدانند. ایشان معتقدند که اختلافی میان محققین نیست که ماهیت جهاد دفاع است. یعنی جهاد و هر نوع قتال و جنگی بهعنوان تجاوز یعنی به عنوان جذب کردن مال و ثروت طرف مقابل واستخدام نیروهای اقتصادی یا انسانی به هیچ وجه از نظر اسلام روا نیست. و این نوع جنگ از نظر اسلام، نوعی ظلم است و جهاد فقط به عنوان دفاع و در واقع مبارزه با یک نوع تجاوز است و فقط در این صورت میتواند مشروع باشند. ایشان در عین اینکه دفاع را امری مقدس میدانند ولی ملاک تقدس دفاع را دفاع از حق، حقوق انسانیت و آزادی میدانند.
شهید مطهری با استناد به آیه 190 سوره بقره، استدلال میکند که باید با متجاوز جنگید تا تجاوز به وجود نیاید اما اگر با غیر متجاوز بجنگید خود متجاوز میشوید. یعنی با متجاوز جنگیدن، تجاوز نیست، ولی با غیر متجاوز جنگیدن تجاوز است و جایز نیست. ایشان تاکید دارند که قرآن، جهاد را منحصرا و منحصرا نوعی دفاع میداند و تنها در مورد یک تجاوز که وقوع پیدا کرده باشد اجازه جهاد میدهد. البته از نظر ایشان، تجاوز مفهومی عام است و منحصر به جان، مال، ناموس، سرزمین، استقلال و آزادی نیست. اگربه ارزشهایی که آن ارزشها، ارزش انسانی به شمار میرود تجاوز بشود، باز هم تجاوز رخ داده است.
شیخ محمود شلتوت، نیز با بررسی جنگهای صدر اسلام، استدلال میکند که مسلمانان در آغاز امر هرگز به کسی و جایی حمله نمیبردند و جز به هنگام دفاع از استقلال و آزادی بپا نمیخاستند و در هر زمان درمییافتند که متجاوزان، مقاصد عالی و برنامه آزادی آنها را درک کردهاند و میدیدند که دیگر نمیتوان دشمنان را کشورگشا و جنگ طلب خواند و آنان دست از کشتار بر میداشتند، مسلمین هم به هجوم و حمله خاتمه میدادند.
ج-اسلام و صلح
اسلام، دین صلح و آرامش است و همیشه دراسلام، صلح و آرامش، بر جنگ و قتال برتری داشته است. و پیامبر (ص) و امیرالمومنین (علیه السّلام) همواره قبل از شروع جنگ، دشمنان را دعوت به صلح و گفتگو میکردند. در قرآن نیز دستورات صریحی مبنی بر پذیرش صلح و اولویت آن وجود دارد:
“ ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هوالسمیع العلیم و ان یرید و ان یخد عوک فان حسبک الله هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین”
و اگر آنان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز به آن متمایل شو و برخدا تکیه کن که او شنوا و داناست و اگر بخواهند تو را فریب دهند خدا برای تو کافی است و همان کسی است که تورا با یاری خود و یاری مومنان تقویت کرد. در آیه 90سوره نساء نیز آمده است که اگر: “ کافران و ظالمان از جنگ کناره گرفتند و دست کشیدند وبا شما طرح صلح انداختند دیگر بر آنها دست نگشایید و شما را بر ایشان در آن صورت راه ودستی نیست. ”
شیخ محمود شلتوت نیز در این باره با توجه به آیات سوره انفال میگویند، هرگاه دشمنی، دست از جنگ بکشد و از کشتار و خونریزی خودداری کند و پیشنهاد صلح دهد و دراین پیشنهاد خدعه و حیلت و نیرنگ به کار نبرده باشد باید پذیرفت و نباید بی دلیل خون مسلمان را تباه ساخت.
از نظر ایشان، جنگ فقط و فقط برای این است که دفع ظلم و تجاوز شود و در واقع جنگ به منظور تحکیم صلح و برقرار ساختن میزان عدالت است. ایشان ضمن تفسیری جالب از آیه 64 سوره انفال که میگوید: “ و برای آنان هرچه نیرو میتوانید جمعآوری کنید”. تهیه ساز وبرگ جنگ را تنها به خاطر دفع شرتجاوزکار و نوعی بازدارندگی در راستای برقراری صلح و امنیت میدانند. ایشان دلیل قرآن برای تاکید زیاد بر کلمه “سلام” را این میداند که در دلهای مردم بذر صلح بپاشد تا بر مبنای سازش عمل کنند.
متفکر شهید مرتضی مطهری نیز به آیات صلح در قرآن اشاره میکند از جمله به “والصلح خیر”، (نساء 128: ) صلح بهتر است و “یا ایها الذین آمنوا و ادخلو فیالمسلم کافه (بقره، 208) و نیز به آیات سوره انفال و سوره نساء، ایشان نیز با توجه به این آیات، به ماهیت صلح آمیز اسلام، تاکید دارند. البته ایشان ضمن تاکید بر صلح و دوری از جنگ، معتقدند که صلح غیر از تسلیم است و معنای صلح را همزیستی شرافتمندانه میدانند.
البته ایشان تسلیم شدن وتحمل زور و زیر بار رفتن را صلح نمیدانند. از این رو، استدلال میکنند که اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمیدهد و ضمن تاکید بر دفاع در برابر متجاوز، در عین حال طرفدار صلح است.
د- ارزش های انسانی درجنگ و جهاد
با تمام تاکیدات بر صلح و ممنوعیت کامل هر نوع تجاوز و سلطه طلبی، اسلام درجنگهای ناگزیر بر رعایت ارزشهای انسانی و حفظ حرمت، انسان تاکید دارد. مقصود از ارزشهای انسانی، عبارتست از اصول و قواعد اخلاقی که تمامی انسانها با هر عقیده و مسلکی که دارند، در جنگ به آن پایبندند و میتوان گفت این اصول، از فطرت الهی انسانها ناشی میشود. آیین مقدس اسلام نیز این اصول و قواعد را محترم میداند ودر جنگ به آن پایبند است. برای نمونه می توان به مواردی در این زمینه اشاره کرد:
دعوت به اسلام قبل از جنگ: از آنجا که هدف از جهاد مقدس اسلامی دعوت انسانها به توحید است، لذا در جهاد باید ابتدا مشرکان را به اسلام دعوت کرد و اگر مسلمان شدند جنگی در نخواهد گرفت. در روایتی، امیر مومنان علی(ع)، از پیامبر (ص) نقل کرده است که پیامبر اسلام(ص) در هنگام اعزام ایشان به یمن به ایشان سفارش کردهاند که تا، کسی را به اسلام دعوت نکرده با او جنگ نکند و اگر خداوند بوسیله وی، یک نفر را هدایت کند برای ایشان از تمام آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده (یعنی تمام دنیا) بهتر است. پس مشاهده میشود که دعوت و گفتگو از نظر اسلام، مقدم بر جنگ است.
پذیرش تقاضای پناهندگی: اگر کافری از مسلمانان یا از حاکم اسلامی، تقاضای پناهندگی یا “امان” کرد، مورد قبول قرار میگیرد، در این زمینه، فرد فرد مسلمانان والبته با محدودیتهایی حق امان دادن دارند و هیچکس حق ندارد در مدت امان، فرد پناهنده را اسیر کرده یا بکشد.
مصونیت پیران، کودکان، زنان و مجانین در جنگ: مصونیت گروههای مذکور، از جمله نمونه های احترام به ارزشهای انسانی است و سپاه اسلام حق ندارد متعرض گروههای انسانی مذکور شود.
ممنوعیت پیمان شکنی: اسلام دستور میدهد که اگر با دشمن قراردادی بستید تا هنگامی که او خیانت نکرده است، باید وفادار به پیمان باشید. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) سخت به این اصل وفادار بودند.
ممنوعیت اعمال ضد انسانی: اسلام از مثله کردن دشمن (یعنی بریدن گوش و بینی و... ) منع کرده است و پیامبر (ص) همواره قبل از اعزام نیرو به جهاد، این سفارش را به مسلمانان میکردند. اسلام بدین نحو هرگونه دست زدن به اعمال غیر انسانی را درجنگ، ممنوع اعلام کرده است.
برخورد انسانی با اسیران: هدف از اسیر گرفتن، تضعیف نیروی انسانی دشمن و آشنا کردن اسرا با اسلام است. اسلام ضمن دستور به برخورد انسانی با اسرا، راههایی برای آزادی آنان، تدارک دیده است.
ه ـ جهاد وترور
با بررسی مفهوم و معنای جهاد در اسلام و همچنین مطالعه و مشاهده اولویت آن بر جنگ، بدین نتیجه میرسیم که جهاد نمیتواند توجیهی برای دست زدن به ترور باشد. اول اینکه، جهاد از نظر اسلام، قبل از همه چیز امری دفاعی است. یعنی دفاع از کیان و ناموس اسلام و مسلمین و مملکت اسلامی در برابر تجاوزات عملی دشمنان اسلام. از سوی دیگر، سیره پیامبر (ص) نشان میدهد که ایشان، ابتدا از جنگ حتی دفاعی نیز منع میکردند تا اینکه آیات مربوط به جهاد نازل شد. سیره عملی دعوت ایشان، همواره با دعوت به گفتگو و صلح وسعی در دوری از جنگ، همراه بود. جهاد قبل از هر چیزی، امری فردی وعبادی است و به معنای مبارزه با هوی و هوس و خواهشهای درونی و نفسانیات است و پس از آن در عرصه عمومی، برای دفاع و مقابله در برابر تجاوز، مشروعیت مییابد.
از سوی دیگر، اسلام دین صلح و سلام و آرامش است و بر صلح تاکید فراوانی دارد. در هنگام جنگ نیز اسلام همواره بر مراعات ارزشهای انسانی تاکید داشته است. از نظر اسلام بایستی از کشته شدن و آسیب رساندن به افراد بیگناه، زنان و کودکان و غیر نظامیان، جلوگیری کرد. پس چگونه است که بعضی ها، ترورهای کور و بی هدف خود را که منجر به کشته و زخمی شدن بیگناهان، مردم عادی، زنان و کودکان میشود را با عنوان جهاد توجیه میکنند؟ مشاهده میشود که این امرودست زدن به ترور به عنوان جهاد به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نمیتوان به هیچعنوان، قتل و خونریزی، زخمی کردن و ترساندن افراد بیگناه، زنان وکودکان را با توسل به فریضه جهاد، جنبه شرعی و اسلامی بخشید.
از طرف دیگر، استفاده از عنوان جهاد ابتدایی نیز نمیتواند مشروعیت بخش ترور باشد. قرآن کریم در آیه 9 سوره تحریم خطاب به پیامبر(ص) چنین فرموده است:
“ یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم “: ای رسول گرامی، با کفار و منافقان به جهاد و کارزار بپرداز و بر آنها شدت عمل وسختگیری در پیش گیر.
از طرف دیگر، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که میفرمایند: من مامور هستم که تا استقرار توحید همیشه با مشرکان پیکار کنم تا آنکه بگویند، خدایی به جز خدای یگانه نیست.
مضمون این آیات و روایات، با اینکه بر جهاد ابتدایی در اسلام دلالت دارد ولی به هیچ وجه، اختیار راهاندازی جهاد ابتدایی را به فردفرد مسلمانان نمیدهد، بلکه طرف خطاب در این آیات و روایات، شخص پیامبر(ص) هست که فردی معصوم و بری از هر گونه گناه و اشتباه هست وتعمیم اختیارات اشرف مخلوقات به فردفرد مسلمانان، جای بسی اشکال دارد. از آنجایی که پیامبر (ص) در تمامی مراتب انسانی و اخلاقی و الوهی، بالاترین و والاترین انسان هستند، از این رو اختیارات و تکالیف خاص خود را داشته اند که بسیاری از آنها منحصر به شخص ایشان بوده است و شخص دیگری نمیتواند ادعای داشتن این اختیارات را داشته باشد. اختیار جنگ ابتدایی نیز یکی از اختیارات فرد معصوم بوده است و به نظر میرسد غیر معصومین را راهی به این اختیار نباشد. پس، حتی جهاد ابتدایی نیز مجوزی برای دست یازیدن به اعمال تروریستی نیست و با بررسی مسئله جهاد نیز متوجه میشویم که دین اسلام، ترور و اعمال تروریستی را به هر عنوان و تحت هر شرایطی محکوم میکند و از این رو، توسل به فریضه جهاد نیز مجوزی برای ترور ومبنایی نظری برای آن نمی تواند باشد.
به نام خدا
در این صفحه می خواهیم به اختصار به عوامل حمله ی نظامی حداقل 38 کشور جهان در قالب رژیم بعث عراق به کشور عزیزمان اشاره کنیم.
در ابتدا باید اشاره کنم می توان با مطالعه ی تاریخ انقلاب های صورت گرفته در دنیا به این نکته رسید که تا بحال هیچ کدام از انقلابهای جهان پیروز نشده اند و بعد از مدتی به انحراف از اهداف اصلی خود کشیده شده اند.
و این در جهان یک اصل است که هرگاه در کشوری انقلابی صورت گیرد با آن برخورد خواهد شد.
این برخورد در سه مرحله انجام می شود:
1-جنگ نظامی
2-نفوذ در نیروهای داخلی و ایجاد یک حاکمیت رقیب و کمرنگ کردن حاکمیت اصلی
3-جنگ نرم
اولین برخورد با انقلاب اسلامی ایران نیز بصورت نظامی بود البته انقلاب ما یک تفاوت کلی با سایر انقلابها داشت و آن این بود که انقلاب ما به دنبال برپایی امت واحده جهانی بود .
آنچنان که شعار" نه شرقی نه غربی"به معنای لغو مرزبندی های جهانی است.
پس برخوردی که با ما شد بسیار شدید تر از حالت عادی آن بود.
انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 به پیروزی رسید،همزمان با ورود امام خمینی شخصی پا به ایران گذاشت که در آینده چهره ی واقعی این فرد بر همگان روشن شد؛ابو الحسن بنی صدر کسی بود که با توطئه های غرب توانست در راس حکومت نو پای ایران قرار بگیرد.او پیش از انقلاب با حقوق ماهیانه 1000 دلار با CIA آمریکا همکاری می کرد ،از اولین روزهای انتخابش به عنوان رئیس جمهور مشخص شد که او کسی نیست که بتواند به انقلاب خدمت نماید.
برنامه هایی از سوی سازمان جاسوسی آمریکا تدارک دیده شده بود تا به وسیله ی این شخص انقلاب به بیراهه کشیده شود ،غرب می خواست تجربه انحراف نهضت مشروطه و ملی شدن نفت را مجددا تکرار نماید.
او همچنین با گروهکهای ضد انقلاب مخصوصا با مسعود رجوی ارتباط گسترده ای داشت.
تا زمانی که بنی صدر در راس امور بود کار جنگ پیش نرفت و مرتب خاک کشورمان را از دست می دادیم وی در 31/3/1360 از ریاست جمهوری عزل شد.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خوشامد عرض میکنم به همهى شما عزیزان - برادران، خواهران - بسیجیان سرافراز. از لحاظ تاریخى، این روزها روزهاى نشاندار و بزرگى است: شهادت امام باقر (علیهالسّلام) که یک شهادت داراى پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود. در میان ائمهى ما این بىسابقه است، بىنظیر است. یاد امام باقر، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوبارهى جریان اصیل اسلامى در مقابلهى با تحریفها و مسخهائى که انجام گرفته بود.
خاطرهى دیگر، خاطرهى روز عرفه و روز عید قربان است؛ که از روز عید قربان تا روز عید غدیر، در واقع یک مقطعى است متصل و مرتبط با مسئلهى امامت. خداى متعال در قرآن یاد میفرماید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلک للنّاس اماما».*** 1 بقره: 124؛ «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم ... » *** ابراهیم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهدهى امتحانهاى دشوار برآمد. مبدأ این را میشود روز عید قربان به حساب آورد، تا روز عید غدیر که روز امامت امیرالمؤمنین علىبنابىطالب (علیه ءالاف التّحیّة و الثّناء) است. این هم به دنبالهى امتحانات سخت بود. امیرالمؤمنین طول حیات مبارکش را با امتحان - امتحانهائى که از آن سرافراز بیرون آمده است - گذرانده؛ از سیزده سالگى یا یازده سالگى و قبول نبوت تا لیلةالمبیت، یک جوان فداکار و فانى در پیغمبر که آماده است جان خود را فداى پیغمبر بکند - عملاً این را در ماجراى هجرت پیغمبر به اثبات میرساند - و بعد هم آن امتحانهاى بزرگ در بدر و احد و حنین و خیبر و بقیهى جاها. این منصب والا، دنبالهى این امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اینکه بین عید قربان و عید غدیر یک ارتباط است. بعضى هم این را «دههى امامت» نامیدهاند و نام مناسبى است.
هفتهى بسیج هم یک مقطع مهم است؛ یک یادبود بزرگ است. خوب، هفتههاى زیادى را اعلام کردند، داریم در طول سال؛ اما این یکى یک امتیازات استثنائى دارد؛ چرا؟ چون خود بسیج یک استثناء است؛ یک حادثهى بىنظیر است. اینى که در یک کشور، از یک حقیقت، از یک نظام، مردم با همهى وجود خودشان، با بهترین عناصرشان، با مؤمنترین انسانهایشان دفاع کنند و حد و مرزى در عرصههاى مختلف جهاد و دفاع نشناسند، در جاى دیگرى من سراغ ندارم؛ لااقل در این دنیاى نزدیک به زمان خودمان - که دنیاى انقلابها و تحولها و نظامهاى گوناگون بوده - بنده چنین چیزى را سراغ ندارم؛ این مخصوص انقلاب ماست؛ و این دل نورانىِ امام بزرگوار ما بود که به این حقیقت دست یافت و به الهام الهى و به کمک الهى این را تحقق بخشید و زمینهى عظیمِ دلهاى منور مردم مؤمن، یک چنین محصولى را به انقلاب داد. بسیج این است.
وقتى با حقیقت معنا به بسیج نگاه شود، بسیج رمز پایدارى و ماندگارى و عزت ملى است. جمعى از بهترین و مؤمنترین مردم در هر عرصهاى که کشور و نظام به آن احتیاج دارد، بىمحابا وارد شوند، همهى توان خودشان را کف دست بگیرند، بیاورند توى میدان، اجر و مزدى هم نخواهند، نام و نشانى هم برایشان مطرح نباشد؛ این خیلى چیز مهمى است. ما عادت کردهایم؛ مثل خیلى چیزهاى مهمى که انسان به آنها عادت میکند و اهمیت آنها را توجه نمیکند. چنین چیزى در جاى دیگرى نیست.
خوب، اولین عرصهاى که بسیج را به خود جذب کرد، عرصهى دفاع از استقلال کشور و از مرزهاى کشور بود. بحث جان بود، بحث کنار گذاشتن همهى لذتهاى زندگى بود؛ پیر و جوان هم نشناخت؛ همه آمدند: زنها آمدند، مردها آمدند، نوجوانها آمدند، پیرهاى سالخورده آمدند وارد میدان شدند و امتحان دادند. کدام امتحان از این بالاتر؟ آن زمان هم بودند کسانى که حاضر نبودند از جانشان یا از مالشان یا از استراحتشان، هیچ مایهاى براى کشور و براى انقلاب و براى استقلال کشور بگذارند؛ لیکن یک جمع کثیرى از مردم آمدند وسط میدان، همه چیزشان را آوردند وسط میدان - از جان، از مال، از آسایش، از آبرو - و استقلال و عزت کشور را حفظ کردند.
مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگرى بود؛ دشمن مسلط میشد و این حرکت عمومى، این هیجان عمومى، این جوانى که خودش مىآمد، همهى خانوادهى خودش را هم در پشت جبهه در حال و هواى دفاع از انقلاب و دفاع از کشور و دفاع از نظام قرار میداد، پدید نمىآمد؛ این خیلى حادثهى عظیمى بود.
یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانهاى پیدا کنند، با این بهانه بین مردم ایجاد اختلاف کنند؛ مثل همین قضایاى بعد از انتخابات امسال که دیدید یک بهانهاى درست کردند، بین مردم ایجاد اختلافى کردند. خوشبختانه مردم ما بابصیرتند. اینجور کارى در کشورهاى دیگر اوضاع کشور را بکلى عوض کرد؛ در جاهاى دیگر، تردیدافکنى در دلهاى مردم نسبت به یکدیگر؛ یک بهانهاى مثل بهانهى انتخابات را پیش بکشند، ایجاد تردید کنند، دلها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند؛ بعد در میانه، عناصر دستآموزِ مغرضِ معاند را به کارهاى خلاف وادار کنند و مسئولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کى بود، چى بود، چه شد. این جزو طرحهاى اساسى است. اینجور کارى را دنبال میکنند.
خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتى چه چیزى بیش از همه براى انسان مهم است؟ بصیرت. بنده بارها بر روى بصیرت تکیه میکنم، به خاطر همین. مردم بدانند چه اتفاقى دارد مىافتد؛ ببینند آن دستى را که دارد صحنهگردانى میکند، صحنه را شلوغ میکند تا در خلال شلوغىهاى مردم، یک عنصر خائنى، یک عنصر دستنشانده و دستآموزى بیاید کارى را که آنها میخواهند، انجام بدهد و نشود او را توى مردم پیدا کرد؛ این کارى است که دشمن میخواهد انجام بدهد. هر اقدامى که به بصیرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و تودهى مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامى که فضا را مغشوش کند، مشوش کند، انسانها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضاى تهمتآلود باشد، مجرم و غیر مجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است.
اصرار بنده بر این است که آحاد مردم، ملت ایران، جریانات مختلف سیاسى، همه در مقابل آن افراد معدودى که با اصل این انقلاب مخالفند، با اصل استقلال کشور مخالفند، هدفشان دودستى تقدیم کردن کشور به آمریکا و به استکبار است، با یکدیگر یکى باشند. دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور کسانى هستند، معدودى از این قبیل پیدا میشوند. متن ملت، آحاد مردم، این تودهى عظیم مردمى - از خواص تا عامهى مردم - اینها را باید از آن عناصر معدود خودفروخته جدا کرد؛ نباید اشتباه اتفاق بیفتد. من مىبینم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرفها، فضا آنچنان مغشوش میشود که افراد سردرگم میشوند؛ مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبین میشوند؛ این درست نیست.
حالا بعضىها - چه مطبوعات، چه بعضى از عناصر گوناگون - توصیهپذیر نیستند؛ آنها از ما توصیه نمیخواهند؛ معلوم نیست سیاستهاى بعضى از این دستگاهها و مطبوعات و رسانهها را کى معین میکند و کجا معین میشود - نانشان در ایجاد اختلاف است - اما آن کسانى که مصالح کشور را میخواهند، مایلند حقائق را غالب کنند، من توصیهام به آنها این است که از این اختلافات جزئى و غیر اصولى صرف نظر کنند. شایعهسازى و شایعهپراکنى درست نیست. انسان مىبیند صریحاً و علناً به مسئولین کشور - کسانى که بارهاى کشور را بر دوش دارند - تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعهسازى میکنند؛ فرق هم نمیکند، چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس مجلس باشد، چه رئیس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رئیس قوهى قضائیه باشد؛ اینها مسئولین کشورند. مسئولین کشور کسانى هستند که زمام یک کارى به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعهپراکنى کرد؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد شایعهپراکنى کند؛ میخواهد دلها را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسئولین بدبین کند.
دیدید شما در اوائل همین حوادث بعد از انتخابات - این فتنهى بعد از انتخابات - اولین کارى که شد، تردیدافکنى در کار مسئولین رسمى کشور بود؛ در کار شوراى نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنىها خیلى مضر است؛ دشمن این را میخواهد. جوانان بسیجى باید ایمان را، بصیرت را، انگیزه را، رعایت موازین و معیارها را، اینها همه را با هم ملاحظه کنند.
از جملهى چیزهاى مهمى که باید مورد توجه قرار بگیرد، تنوع عرصههاى حضور بسیج است. این رویکردى که اخیراً براى بسیج اعلام شد - رویکرد علم، نوآورى علمى، کار فرهنگى - بسیار چیز مبارکى است. خیلى کارها هست که باید انجام بگیرد، که جز با روحیهى بسیجى و با همین ایمان جوشان امکانپذیر نیست. مطمئن باشید تا بسیج در این کشور هست، تا این روحیهى صدق و صفا و خدمت بىمزد و منت در میان مردم ما - بخصوص جوانان ما - وجود دارد، دشمن هیچگونه لطمهاى به این انقلاب و به این نظام و به این کشور نخواهد توانست وارد کند.
کسانى هم که با اشارهى دشمن، با تشویق دشمن، با لبخند دشمن، با کف زدن دشمن برایشان، میخواهند با این نظام، با این قانون اساسى، با این حرکت عظیم مردمى مواجه کنند، سرشان را دارند به سنگ میزنند؛ سر به دیوار میکوبند، کار بیهوده میکنند. مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسى را بمجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمیشود هر کسى را بمجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلى باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزهها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بىدقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.
به خداى متعال توکل کنید و از خداى متعال کمک بخواهید. من دعاگوى شما هستم. انشاءاللَّه توجهات حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همهى شما و همهى جوانان این کشور و همهى مردم عزیز ما باشد و انشاءاللَّه ادعیهى زاکیهى آن بزرگوار بتواند ما را در همهى این راهها کمک کند و دستگیر این ملت عزیز باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
میرحسین موسوی در حالی از بسیج با عناوینی از جمله "جیره خوار"، "بی نیت"، "حزب سیاسی" و "سرانه بگیر" یاد کرده است که مراجع تقلید در روزهای گذشته از عملکرد بسیج تقدیر کردند و آن را سرمایهای ارزشمند خواندند.
مهندس میرحسین موسوی در پانزدهمین بیانیه خود، به مناسبت فرا رسیدن هفته بسیج، بسیجیان را مورد فحاشی و اتهاماتی بی سابقه قرار داد.
وی در بخشی از آخرین بیانیه خود بسیج را "جیرهخوار" دولت نامید و مدعی شد که بسیجیان در ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه میگیرند. او گفت: "افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند."
میرحسین موسوی همچنین با حمله به سازمان بسیج مستضعفین آن را دستگاهی "بینیت" توصیف کرد که چشمانش را میبندد و دست و پای خواهران و برادرانش را میشکند!
او در عین حال اغتشاشگرانی که تعداد آنها در تجمع غیرقانونی روز 13 آبان به چند هزار نفر کاهش یافت را، "مردم" نامید.
میرحسین که بدون ارائه حتی "یک سند" تمام نهادهای اجرایی و نظارتی انتخابات دهم را به تقلب متهم کرده بود، "دروغگویی" را هم به مسئولان نظام نسبت داد اما در عین حال خود و حامیانش را "راستگویان" توصیف کرد و از بسیجیان خواست تا به آنان بپیوندند.
موسوی در بخش پایانی این بیانیه آنچه که "ایجاد هراس در مردم" مینامید را، تازهترین راهبرد بسیج دانست که از آن با عنوان "اقلیت اقتدار طلب" یاد کرد.
در همین راستا وی با بیان اینکه "کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود"، از افغانستان و عراق به عنوان مثال یاد کرد و اظهار داشت: "در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند."
اما حمله موسوی به جایگاه بسیج و بسیجی در حالی در دستور کار قرار گرفته است که وی پیش از این در برنامههای تبلیغاتی خود و سخنرانیهای انتخاباتی، برای گستردهتر کردن دامنه حامیانش خود را یک "بسیجی" مینامید.
حتی در همان زمان انتخابات برخی منابع خبری از تلاش ستاد موسوی برای جذب برخی از فرماندهان پایگاه های بسیج در ستاد انتخاباتی وی، در قبال پرداخت مبالغ میلیونی خبر دادند که البته با مخالفت بسیجیان همراه شد.
با این حال تناقض در ادعا و عمل موسوی باعث رویگردانی بسیجیان از وی شد و اینگونه بود که تخریب رسانهای این نهاد در دستور کار رسانههای حامی مهندی موسوی قرار گرفت.
موسوی در حالی از بسیج با عناوینی از جمله "جیره خوار"، "بی نیت"، "حزب سیاسی" و "سرانه بگیر" یاد کرده است که مراجع تقلید در روزهای گذشته از عملکرد بسیج تقدیر کردند و آن را سرمایهای ارزشمند خواندند.
روزگذشته نیز مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از بسیجیان، فرمودند: تا هنگامی که بسیج است، هیچ تهدیدی متوجه نظام اسلامی نخواهد شد و این موضوع، یک رکن اساسی است.
انتهای خبر / پایگاه اطلاع رسانی جوان / کد خبر 101421
به نام خدا
عید قربان، پر شکوه ترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک باد.